مقالات اندیشه نوواحد نشریه

بررسی تاریخی، اجتماعی و فقهی موسیقی در جامعۀ اسلامی

( با رویکرد دمبوره‌نوازی در افغانستان)/ دکتر محمدحسین فیاض

چکیده

 تاریخ غنا در اسلام با آوازخوانیِ زنان مکه علیه پیامبر اسلام، به منظور تشجیع سپاه کفر، آغاز شد و با برپایی بزم‌های خوشگذرانی و عیش و نوش در دربار خلفای بنی‌امیه، بنی‌عباس و خانواده‌های اشراف ادامه یافت. غنا در زمان حکومت بنی‌امیه و بنی‌عباس چنان رونق یافت که دو شهر مکه و مدینه را به پایگاه اصلی خود تبدیل کرده و به عنوان رسانۀ حکومت درآمد. مغنّیان، اشعاری که در وصف خلفا و مشروعیت حکومت آنان سروده می‌شد را می‌خواندند. شاعران و مغنّیان در دربار خلفا و والی‌های آنان قدر و منزلت ویژه داشتند.

در اوضاع و شرایط یاد شده، پیامبر اسلام (ص) و ایمه (ع) با غنا برخورد بسیار تند داشته و تلاش کرده‌اند مردم را از گرفتار شدن در دام غنا باز دارند. از این رو روایاتی که در کتب روایی، تفسیری و فقهی راه یافته، همه در نکوهش و بازگویی اثرات زیانبار غناست و در آن‌ها به ویژگی‌های غنا و تفکیک موسیقی حلال از حرام پرداخته نشده‌است و شاید اصلاً‌تصوری برای موسیقی غیر از غنا وجود نداشته‌است. دقیقاً همین موضوع باعث استنباط‌های مختلف از موسیقی شده‌است. البته در فقه سنتی باتکیه بر آیۀ لهوالحدیث و روایات مربوط به غنا، تلاش شده‌است ویژگی‌های صوری غنا مانند: مدّ (کشیدن) صوت همراه با ترجیع (برگردانیدن و بازگشت دادن آواز ) و طرب (شادمانی)، به عنوان موسیقی حرام تبیین شود.

لازم به یادآوری است که در قرن‌ اخیر، عناوین «مناسب بودن با مجلس عیش و نوش»، «مترتب نبودن مفسده» و «مناسب نبودن با مجلس لهو و گناه» بر تعریف غنا افزوده شده و در فتاوای علمای اخیر، موضوع «محتوا» و «رسانۀ مخالف بودن» نیز مطرح شده‌است. به نظر می‌رسد مجموع ویژگی‌های یاد شده برای غنا، راه را برای تفکیک موسیقی حلال از موسیقی حرام باز کرده‌است.

 

کلید واژ: موسیقی، غنا، آوازخوانی، دمبوره.

موسیقی از منظر تاریخی

جامعۀ عرب از گذشته با موسیقی ابتدایی و آوازخوانی برای راندان شتران و خواندن رجز در جنگ‌های داخلی و همیشگی آشنا بودند. در میان سرمایه‌داران مکه، سرودها و همخوانی‌ها نیز رواج داشت؛ چنان‌که در جنگ احد، زنان و دختران آوازخوان مکه برای تشجیع مردان جنگی شان، از موسیقی کار گرفته و با محتوای تحریک جنسی آنان را وادار به جنگ می‌کردند:

«نحن بنات طارق/ نمشی على النمارق‏

إن تقبلوا نعانق/ أو تدبروا نفارق‏/ فراق غیر وامق»‏

«ما دختران ستاره زهره‌ایم. بر فرش‌های گران‌بها پا می‌گذاریم. اگر پیروز شوید با شما هم‌آغوش می‌شویم و اگر فرار کنید از شما دوری خواهیم گزید و دیگر دوستتان نخواهیم داشت.»

پیامبر(ص) بعد از مشاهده چنین رفتاری، این گونه فرمودند: «پروردگارا! به تو پناه می‌بریم و در راه تو می‌جنگیم. خدا برای من کافی است و او بهترین پشتیبان من است.» (بلاذری، ۱۴۱۷ج۱: ۳۱۷)

در عصر جاهلی دو نوع آواز طرفدار داشت. یکی موسیقی قیان (جمع قَینه یعنی مُغَنّیه لهوی خوان)  و دیگران موسیقی نوحه‌خوانان. پیامبر گرامی(ص) هر دو را صوت شیطانی خوانده و با آن مخالفت کردند، زیرا اوّلی هواها و خواهش‌های نفسانی و شیطانی را بر می‌انگیخت و دیگری در سوگ کسانی مرثیه خوانده می‌شدکه دخترکشی از افتخارات آنان به شمار می‌رفت. (مجمع جهانی شیعه، ۱۳۹۵)

البته نوع سوم آن، سرودهای حماسی و معرفتی بود که مورد مخالفت پیامبر قرار نگرفت. گزارش‌های از سرودخوانی رسول خدا (س) با صدای بلند در حفر خندق و در جنگ احزاب نیز در دست است که اصحاب آن را همراهی کرده‌است. (مجلسی، ۱۴۰۴، ج۲۰: ۱۹۹ و ۲۰۰)

موسیقی در زمان خلفا

ابوالفرج اصفهانی، شوقی ضیف، مسعودی و دیگر مورخین گزارش‌های مفصلی از وجود آوازخوانی اصحاب رسول خدا و برخی سرداران در زمان سفر و بالی شتران و اسبها، گزارش کرده‌اند. چه این‌که موسیقی از روزگار جاهلی میان عرب رواج داشت، اما در عصر خلفا دگرگون و به فن مستقل بدل شد. (سپهری، ۱۳۹۲: ۱۴۲) البته روشن است که این روند، به تدریح سیر تکاملی داشته‌است.

  1. معاویه (خلافت از ۴۰ تا ۶۰ هجری)

ابن عباس می‌گوید: «در سفری همراه پیامبر بودیم. آواز دو نفره که به یکدیگر پاسخ می‌دادند، توجه همه را جلب کرد. پیامبر پرسید: چه کسانی آواز می‌خوانند؟ گفتند: معاویه و عمرو عاص. پیامبر دست به سوی آسمان برآورد و چنین دعا کرد: خدایا، آنان را واژگون کن و به سوی آتش ببر.» (طبرانی، بی‌تا، ج۱۱: ۳۸) (این روایت در مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج‏۳۳، ص۲۴، و چندین کتاب معتبر شیعه و اهل‌سنت نیز آمده‌است.)

از نظر ابن ابی‌الحدید، معاویه ضمن انجام دیگر محرمات الهی، با آوازهای غنا و لهو و طرب مأنوس بود. سفره‌های رنگین می‌انداخت و به غذا‌های لذیذ و خوش‌طعم بسیار رغبت داشت. (ابن‌ ابی‌الحدید، ۱۳۸۵، ج۵: ۱۳۰ و ۱۳۱) شاید یه همین دلیل است که از نظر علامۀ امینی، معاویه اولین کسی که به غنا و طرب پرداخت و آن را مورد حمایت قرار داد. (امینی، ۱۳۷۲، ج۱۱: ۷۴)

  1. یزید بن معاویه (خلافت از ۶۰ تا ۶۳ه)

یزید بن معاویه، نسبت به پدر، پا را فراتر گذاشت و «نخستین خلیفه‌ای بود که آشکارا شراب نوشید و به شکار رفت؛ زنان نوازنده و خواننده و غلامان را در نزد خود گرد آورده بود.» بلاذری، ۱۴۱۷، ج۵: ۲۸۶)

ابوالفرج اصفهانی یزید را اولین کسی دانسته که «ملاهی را در اسلام و آوای مغنیان را سنت کرد. او آشکارا به شرب خمر پرداخته به قدری در نوشیدن شراب زیاده روی می‌کرد که به او یزید الخمور می‌گفتند.» (اصفهانی، ۱۴۱۵، ج۱۷: ۱۹۲؛ بلاذری، ۱۴۱۷، ج۵: ۳۱۹)

  1. یزید بن عبدالملک (خلافت از ۱۰۱ تا ۱۰۵)

پس از یزید بن معاویه که ممالک اسلامی درگیر جنگ مختار  با امویان و زبیران از یک سو و جنگ زبیریان با امویان از سوی دیگر بود، چندان گزارشی از وضعیت آوازخوانی و اخلاق شخصی درباریان در دست نیست. اما روشن است فرهنگی که از زمان معاویه و فرزندش یزید ترویج شده بود، جریان داشته‌است، زیرا در دورۀ یزید بن عبدالملک که آرامش در قلمرو حکومت اسلامی برپا بود، آن فرهنگ خود را نشان داد و شخص خلیفه در این میان، پیشتاز بود.

مسعودی نوشته است: «روزی یزید بن عبدالملک، ابن عایشه را طلبید، همین که حضور یافت، دستور داد. آواز بخواند. او مقداری آوازخوانده. یزید در حال طَرَب، خداوند را انکار کرد و به ساقی خود گفت: ما را به حق آسمان چهارم شراب ده». (مسعودی، ۱۴۰۹ج۲: ۹)

این مورخ می‌افزاید: «فساد و آلودگی یزید به اطرافیان و عُمّال وی نیز سرایت کرده و در زمان او ساز و آواز در مکه و مدینه آشکار گردید و مجالس بزم برپا شد و مردم آشکارا به شراب‌خواری پرداختند.» (مسعودی، ۱۴۰۹، ج۳: ۶۷)

  1. ولید بن یزید (تاریخ خلافت از ۱۲۵ تا ۱۲۶ق)

ولید بن یزید اموی با این‌که یک سال بیشتر حکومت نکرد، در بخش خوشگذارنی، پرداختن به لهو لعب و آواز لهوی، چنان تند و افراطی حرکت کرد که زبانزد خاص و عام شد. وی خود نیز آوازخوان بود و «در زمینۀ موسیقی آهنگ‌های از او مانده‌‌است.» (اصفهانی، ۱۴۱۵: ۲۷۴ تا ۲۷۶)

ابوالفرج اصفهانی از شخصیت واقعی ولید و اخلاق او پرده برداشته می‌نویسد: «او روزی ابن‌عایشۀ آوازخوان را دستور داد آواز بخواند و چنان از آواز او به نشاط آمد که گفت: أحسنت! به خدا قسم ای فرمانروای من!؛ سپس جامه‌اش را در آورد و روی او انداخت و خود برهنه ماند، تا وقتی که جامۀ دیگری آوردند و هزار دینار به او بخشید و بر استری سوارش کرد و گفت: پدرم فدایت! سوار استر شو و برگرد، در حالی که از حرارت آوازت مرا چون دیگ جوشان واگذاشتی.» (ابوالفرج، ۱۹۹۲ ج۸: ۳۲۴)‌

مسعودی نیز می‌افزاید: «ولید دلباختۀ طرب و سماع و شیفته آواز مغنیان بود، او آوازه‌خوان‌ها را از شهرهای دیگر نزد خود می‌خواند و با مطربان حشر و نشر دائم داشت.» (مسعودی، ۱۴۰۹: ۲۱۳) و «پس از رسیدن به خلافت، بر عیش و نوش و خوشگذرانی و شکار و همنشینی با تبهکاران و روسپیان و اهل فسق و فجور بیش از پیش افزود.» (ابن عبری، ۱۹۹۲: ۱۱۸) به طوری ‌که خود در این باره سروده بود:

«اشهد الله و الملائکه الابرار و العابدین اصل الصلاح اننی اشتهی السماع و شرب البراح و العضّ فی الخدود و الملاح»

«خداوند و فرشتگان و نیکان و پرستش‌گران و به سامانان تو گواهند که من دوستدار آواز خوش و نوشیدن شراب و بوسیدن گونه‌های زیبایم.» (مقدسی، بی‌تا: ۵۱) او در حالت مستی، آواز ابن عایشه را می‌نیوشید. مدام خواهان تکرار آواز او می‌شد؛ به طوری که چنان عقل‌گسسته می‌شد که شروع به بوسیدن دست و پای مغنّی می‌کرد. سپس هزار دینار طلا به او می‌بخشید و او را «امیر خود» خوانده. (مسعودی، ۱۴۰۹: ۲۱۵؛ اصفهانی، ۱۴۱۵، ج۲: ۴۷۸ تا ۴۷۹) حکایت دلدادگی یزید بن عبدالملک به حبابه آوازخوان، زبانزد شده بود. خلیفه امور حکومتی، عزل و نصب کارگزاران را به حبابه سپرده بود! (بغدادی، ۱۴۱۸، ج۹: ۴۴۷)

این خلیفۀ اموی در این راه چنان پیش رفت که به دلیل ترویج غنا و بخشش‌های فروان به آوازخوانان، آوازخوانی تبدیل به مسألۀ مهم جامعه شد. وی سلامه‌القَس آوازخوان را به بیست هزار دینار خرید. (اصفهانی، ۱۴۱۵، ج۱۵: ۱۲۴) معبد مغنی را از مدینه به دمشق فرا خواند. (ابن جوزی، ۱۹۹۲: ۲۴۰)

البته خلفای بنی‌امیه از عهد ولید بن عبدالملک، زنان و مردان آوازخوان را بیش از شاعران گرامی می‌داشتند و به آنان جوایز ارزشمند می‌دادند. (اصفهانی، ۱۴۱۵ ج۲: ۲۸۳)؛ چنان که یزید بن عبدالملک در مجلسی به معبد، مالک بن ابی‌مسح و ابن‌عایشه، هریک هزار دینار داد. (همان، ج۲۲: ۱۰۱ -۱۰۲). ولید بن یزید بن عبدالملک در این زمینه دستی گشاده‌تر داشت؛ چنان‌که تنها یک بار دوازده‌هزار دینار به معبد داد (همان، ج۱، ص ۵۳)

احوَص، عبدالله بن محمد (۱۰۵ق)، یک بار تنها به خاطر سرودن قصیده‌ای در ستایش خلیفه، ده هزار دینار طلا دریافت کرد. (همان، ج۴: ۲۴۰) او در مدح ولید بن عبدالملک و برادرش یزید شعر سرود و آنان را رهبران بر حق دینی و سیاسی خطاب کرد (همان، ج۹: ۸) مغنیان هم اشعار او را می‌خواندند و صله دریافت می‌کردند (همان، ج۱: ۲۸۹) این محبوبیت و تقرب او نزد خلفا باعث شده بود که بی‌پروا دختران و زنان را تشبیب کند و از اوصاف ظاهری و زیبایی‌های فردی آنان تعریف نماید و البته کسی جرأت اعتراض به او را نداشت. (همان، ج۴: ۲۳۳و ۲۳۴)

تشویقات یزید بن ولید از شعرای درباری و مغنیان، سبب شد که اغلب شاعران به مدح نهایت خلافت رو آورده و افراد زیادی در پی‌ تربیت جوانان، خصوص کنیزان خود برای آوازخوانی برآیند. مسعودی می‌نویسد: «ولید، شراب‌خوارگی، عیاشی و موسیقی را بیش از پیش در سرزمین‌های اسلامی رواج داد به طوری‌که علاقه به ساز و آواز در بین همۀ مردم شیوع یافته بود.» (مسعودی، ۱۴۰۹: ۲۱۳)

جمیله از آوازخوانان مشهور مدینه با گروه هم‌سُرایان، ترانه می‌خواند که گاه شمارشان به پنجاه نفر می‌رسید. گروه او را زنان رقصنده‌ای نیز همراهی می‌کردند. جمیله، عود می‌نواخت و گروهش نیز با ضرب او آن را تکرار می‌کردند. (اصفهانی، ۱۴۱۵ ج۸: ۲۱۸) خانۀ بزرگ او همواره از زنان و مردان آوازخوان پُر بود. خوانندگان بزرگ مکه چو ابن ابی‌السمح طائی، ابن عایشه، نافع بن طنبوره، و شمار دیگر از خوانندگان مدینه در آن شرکت می‌کردند. (همان، ج۸: ۱۸۸-۲۱۸) همچنین زنان خواننده‌ای مانند سلّامه القسّ، حَبابه، خلیده، عقیله، عزه المیلاء، لذه ‌العیش و بلبله نیز در آن مجلس حاضر می‌شدند. (همان: ۲۱۸- ۲۲۰)

سائب خائر (۶۳ق)، طویس (۹۲ق)، معبد بن وهب ابوعباد مدنی (۱۲۶ق)، یونس کاتب (۱۳۵ق)، عبیدالله بن سریح (م زمان عبدالمک)، نشیط فارسی (از موالی عبدالله بن جعفر) از مشاهیر آوازخوانی و مغنیان عرب بودند.

مغنیان، اغلب غزل‌های عاشقانه و شعرهای سیاسی در حمایت دربار را می‌خواندند و این، نوعی رسانه برای دربار بود. حتی شعر مخالف حکومت هم باید به آهنگ تبدیل می‌شد تا بیشتر مؤثر باشد؛ چنان‌که «کمیت اسدی» بر ضد خالد القسری، حاکم مدینه و خلیفه (مروان بن محمد) شعری گفت. خالد هم از مغنّیان خود خواست، روی شعر او آهنگی بسازند. سپس آن‌ آوازخوانان را فرستاد تا همان اشعار را نزد خلیفه بخوانند. خلیفه باشنیدن آن اشعار دستور قتل کمیت را صادر کرد و کمیت کشته شد و امام باقر (ع) در حق او دعا فرمود. (امینی، ۱۳۷۲: ۲۰۰)

خلفای اموی چون ولید بن یزید، سلیمان بن عبدالملک، ولید بن عبدالملک و… از مغنّیانی چون حَکم‌الوادی، ابن جریح، مطیع ‌بن ایاس، ابن سریج، ابن عایشه، عطرَّد و… می‌خواستند که اشعار  عمر بن ابی‌ربیعه را بخوانند. از نظر ابن قتیبه، وی مرد فاسقی بود که متعرض زنان در ایام مناسک حج می‌شد. او در کمین دختران و زنان مسلمان می‌نشست و هر زن زیبایی که می‌دید در وصف شمایل و محاسن او غزل می‌سرود. عمر بن عبدالعزیز او را از این کار منع و در مکان دور تبعید کرد. (ابن قتیه، ۱۹۰۲: ۱۳۲)

شراب‌خواری خلفا

کوچک‌ترین رفتار و اخلاق خلفا از نظر مورخین دور نمانده و ثبت شده‌است. یکی از این موارد، شراب‌خوارای آنان است. در کتابی منسوب به جاحظ آمده: ولید بن عبدالملک، یک روز شراب می‌خورد و روز دیگر نمی‌خورد. سلیمان بن عبدالملک از هر سه شب، یک شب شراب می‌خورد. عمر بن عبدالعزیز تا زمانی که زنده بود، هرگز شراب شراب نخورد و غنائی نشنید. هشام بن عبدالملک در هر جمعه، شراب می‌نوشید و مست می‌شد. یزید بن ولید و ولید بن یزید هردو به لهویات و مشروب افراط می‌کردند؛ یزید بن ولید که همیشه بین نیشگی و مستی قرار داشت. مروان بن محمد شب سه شنبه و شنبه شراب می‌خورد. اما ابوالعباس سفاح فقط شامگاه سه‌شنبه شراب می‌نوشید. (جاحظ، ۱۹۱۴، ج۲: ۲۹۵؛ کتابخانه مدرسه فقاهت، ۱۲۵)

  1. عباسیان

فرهنگ به جای مانده از خلفای اموی به صورت طبیعی به خلفا و دربار عباسیان منتقل شد؛ چنان‌که در عهد مهدی عباسی (خلافت از ۱۵۸ تا ۱۶۹)، خیزران آوازخوان، همه کارۀ امور قصر خلیفه بود. (منجد، ۱۹۸۰: ۸) و مهدی عباسی در بیت شعری خطاب به کنیزک خود به نام جوهر می‌گوید: «تو در خلافت از من سزاوارتر هستی.» (جاحظ، البیان و التبین، ۲۰۰۲،ج۳: ۲۴۱) دحمان اشقَر از خوانندگان مهدی بود. وی در یک شب ۵۰ هزار دینار پاداش دریافت کرد. در عین حال نماز، روزه، و حج او ترک نمی‌شد! (اصفهانی، ۱۴۱۵،ج۵: ۱۳۳)

مأمون (دوران خلافت از ۱۹۸ تا ۲۱۸ق) به علّویه می‌گفت: «یا علّویه! خذ الخلافه منی و اعطنی صاحبه الصوت» «ای علویه! عنان خلافت را از من بگیر و در عوض این کنیزک خواننده را به من بسپار!» (همان، ج ۱۱: ۲۳۴)

زمینه‌های اجتماعی و سیاسی

فتوحتاتی که از زمان عمر بن خطاب، خلیفۀ دوم شروع شد و تا زمان خلفای بنی‌امیه ادامه داشت، باعث شد که غنایم و ثروت فراوان وارد سرزمین‌های اسلامی شود. افزون بر ثروت و اموال زیاد، اسیران زیاد، مانند غلامان و کنیزان فراوان از مردمان و فرهنگ‌های مختلف وارد جامعۀ اسلامی شدند و اغلب آنان برای کسب امتیازات، قابلیت‌ها و توانمندی‌های خود را بروز می‌دادند. یکی از این توانمندی‌ها، آوازخوانی، رقص و عشوه‌گری بود که کنیزان آن را درون خانه‌های ثروت‌مندان بردند؛ موسیقی در قرن اول اسلامی به اندازه‌ای از عوامل بیگانه تأثیر پذیرفت و گسترش و پذیرش عام یافت که گذشته از فقیهان و قاضیان، خلیفه و زاهد و عابدی همچون عمر بن‌ عبدالعزیز در دوران امارت خود در مدینه آهنگ‌های ساخت. این آهنگ‌ها به نام خود او ثبت شده‌است. (اصفهانی، ۱۴۱۵، ج۹: ۲۵۴ تا ۲۷۴)

«خلفا آرام‌آرام با موسیقی آشنا شدند و وقت خود را در لهو لعب و شنیدن ساز و آواز صرف کردند. همین شورمندی، راه را برای ورود موسیقی‌دانان، رامش‌گران، خوانندگان و نوزاندگان ایرانی، رومی به حوزۀ مسلمانی باز کرد و سازهای آنان همچون چنگ، تنبور، بربط (عود) و… میان مسلمانان رواج یافت… مجالس آوازخوانی و سازنوازی آرام‌آرام در بلاد اسلامی برپا می‌شد و قیان (زنان آوازخوان لهوی) در آن‌ها یک‌دیگر را پاسخ می‌گفتند و سازی نیز آنان را همراهی می‌کرد.»  (سپهری، ۱۳۹۲: ۱۴۰)

در کتاب‌های تاریخی از جمله «الاغانی» «گزارش‌های مفصل در بارۀ موسیقی حجاز آمده و به خوبی نشان می‌دهد که موسیقی در مدینه و مکه چه قدر گسترده بوده‌است. او در جای جای کتابش از زنان و مردانی در این شهرها یاد می‌کند که زندگانی خود را در غنا و موسیقی صرف می‌کردند.» (سپهری، ص ۱۴۳) به عنوان مثال،  ابن سریج، و غریض روزهای جمعه به خانه‌ای در در محله‌ای در مکه می‌رفتند و انبوهی از مردم مکه اعم از زن و مرد در آن‌جا گرد می‌آمدند و این دو بر چوکی می‌نشستند، می‌نواختند و آواز می‌خواندند. (اصفهانی، ۱۴۱۵، ج۱: ۲۷۶) خانه برخی اشراف نیز جای برپایی چنین محافل و مجالسی بود. خانه ابن ربیعه، محفل ابن سریج و خانۀ ثریا دختر علی بن عبدالله بن حارث اموی، محفل آوازخوانی کسانی چون غریض، یحی و سمیه بود. (همان، ۲۰۹ تا ۲۱۳ و ج۲: ۳۵۹) این زنان و مردان نوازنده و خواننده در مجالس عروسی و جشن‌های خِتان اشراف شرکت می‌کردند و آواز می‌خواندند. (همان، ج۱: ۲۷۸) عمر ابن ابی‌ ربیعه شاعر در همین شهر مکه با ثریا دختر عبدالله ابن حارث اموی و دیگر زنان خاندان اشراف مکه آزادانه دیدار کرده و برای شان شعرهای عاشقانه می‌خواند. (همان، ج۱: ۹۱ و ۱۰۵)

شوقی ضیف به ساختار و محتوای ترانه‌ها و اشعار مورد استفادۀ مغنیان پرداخته می‌گوید:

«خواستگاه غناء و موسیقی در این دوره، رواج بیش از حد غزل‌سرایی بود. مغنّیان و آوازخوانان هر روز دنبال غزل نو بودند تا آوازی جدید و آهنگ تازه ابداع کنند و از این راه، نزد مردم و والیان حکومتی تقرب جویند. سرودن اشعار نغز کار آسانی نبود. لیکن پرورش مغنّیان و آوازخوانان کنیز و غلام که زمینه‌های آن به دلیل حضور اسیران هنرمند فراهم شده بود، در مراکز متعدد رواج داشت. از این رو رقابت میان این گروه فزونی گرفت.» (ضیف، بی‌تا: ۳۹)

عمر بن ابی‌ربیعه یکی از شاعران مشهور و غزل‌سرا و ثروتمند بود. وی به مغنّیان و آوازخوانان صاحب‌‌نام، پول می‌داد تا غزل‌های او را در الحان مختلف بخوانند. به غَریض، بابت خواندن یکی از غزل‌هایش پنج هزار حق‌الصوت داد. (اصفهانی، ج۳: ۳۲۴) ‌ خود نیز دو کنیز خوش‌‌آواز به نام‌های بغوم و اسماء داشت. هرقطعه‌ای که می‌سرود ابتدا به آن‌ها عرضه می‌کرد و آن‌دو اشعار وی را در الحان مختلف می‌آزمودند. (همان، ج۱: ۱۶۵)

حضور مَوالی و بردگان در همۀ شئون اجتماعی واقعیت انکار ناپذیر شده بود. «ثروتمندان مکه، مدینه، شام و مصر از وجود بردگان غلام و کنیز استفاده می‌کردند. بیشترین بهره‌مندی خلفا از کنیزان و غلامان مطرب بود؛ کسانی که به کرشمه چند کار انجام می‌دادند. دف در کف، اشعار امثالی عمر بن ربیعه را می‌خواندند و می‌رقصیدند و باده در دست خلیفۀ سرمستِ از نخوت و غرور را بی‌هوش و مدهوش عشوه‌گری‌های خود می‌کردند.» (ایرانی، ۱۳۸۶: ۲۱۳) بنابراین، «در دورۀ اموی عموم خلفا مروّج مجالس لهو و لعب بودند. موسیقی کاربردی جز در شکل لهو و لعبی نداشت. باشگاه‌های موسیقی به مکانی برای هرزگی، فسق و فجور همراه با رقص و بدن‌نمایی تبدیل شده بود. کنیزها با لباس‌های حریری دف می‌زدند و آوازهای دلربا سر می‌دادند.» (همان، ص ۲۱۵)

برخورد علما

از خلال اخبار وحکایت الاغانی چنین استنباط می‌شود که در قرن دوم هجری و آغاز خلافت عباسیان، موسیقی امر فراگیر و عمومی بوده‌ و عالم، فقیه، تاجر و بازاری و مردم عادی بدان علاقه‌مند بوده‌اند؛ با این فرق که موسیقی به دو دستۀ لهوی و غیر لهوی تقسیم می‌شده و علما حتی مانندی مالک بن انس، یکی از ایمۀ مذاهب اربعه گاه آواز می‌خوانده‌اند. البته در هیچ یکی از منابع گزارش نشده که این علما در مجالس موسیقی لهوی و بزم‌های عیش و نوش و شراب هم شرکت داشته‌اند؛ چه این که «برخی موسیقیدانان بیشتر از عدول، فقها، محدثین و زهّاد بوده‌اند. اسماعیل بن جامع سهمی قرشی، مشهور به ابن جامع (وفات ۱۹۲ق) آوازخوان و آهنگساز معروف، مرد متعبد و کثیرالصلاه و حافظ قرآن بوده و جامه فقها را را می‌پوشید.» (اصفهانی، ج۶: ۴۸۸) اسحاق موصلی، بنیان‌گذار موسیقی عربی و مشهورترین مغنّی عصر عباسی (هارون رشید و مأمون)، مرد فقیه و محدث بود و در ردۀ فقها روزهای رسمی نزد خلیفه می‌رفت. (اصفهانی ۴۳۳) با وجود مقام عالی و شهرتی که در خوانندگی و نوازندگی داشت، در زمرۀ مردان صالح و بسیار نماز به شمار می‌رفت. شهادتش نزد قضات مقبول بود و هرساله به حج می‌رفت. (همان، ۶۳۲؛ ستایشگر، ۱۳۷۶: ۵۲۵)

باید افزود که موافقت یا مخالفت با غناء، تابع وضعی بود که در آن زمان پیدا کرده بود. ابوعثمان عمرو بن بحر، مشهور به جاحظ (۱۶۰-۲۵۵ق) می‌گفت: «در این زمان (سال ۲۱۵) جوانان شریف مدینه که با من دوستی دارند، موسیقی را فرا گفته‌اند. جدّ را با هزل خلط نمی‌کنند و از حد خود تجاوز نمی‌کنند. به همین دلیل مدینه از دیگر شهرها بهتر است. (جاحظ، ۲۰۰۲: ۲۱۹)

قرطبی در تفسیر خود گوید: «پیدایش اختلاف نظر میان فقهای اربعه اهل‌سنت (که همگان در عصر اموی و عباسی می‌زیستند) در خصوص حلال و حرام و مکروه و مباح بودن غناء، تابع شناختی بود که از موسیقی زمان خود داشتند. (قرطبی، ۱۳۶۴، ج۱۴۴: ۵۱)

موسیقی در متون دینی

موسیقی در کل، در فقه اسلامی، خصوص فقه شیعه، بحث چالش برانگیز بوده و در طول تاریخ فقه اسلامی، در بارۀ آن دیدگاه‌های متفاوت وجود داشته است. آن چه مسلم و قطعی است در مورد «غنا» توافق نظر وجود دارد که چنین موسیقی حرام است. اما در مورد موسیقی غیر مطرب، اکثر فقها فتوا بر حلیت آن داده‌اند.

اما در مورد آوازخوانی زنان، برخوردها متفاوت بوده و برخی فقها برحرمت آن نظر داده‌اند و برخی دیگر با توجه بر آن‌که اگر ویژگی‌های غنا را نداشته باشد، جایز دانشته‌اند.

مستندات قرآنی و روایی

در قرآن پیرامون سه آیۀ «لهوالحدیث»، «قول الزور» و «هم عن الغو معرضون» بحث غنا مطرح شده و برخی تفاسیر، سه سخن لهوالحدیث، قول الزور و سخنِ لغو را افزون بر تفسیرهای دیگر، با تکیه بر روایات، به غنا تفسیر کرده‌اند.

  • – «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَٰئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِین»؛ (بعضی از مردم سخنان بیهوده را می‌خرند تا مردم را از روی نادانی، از راه خدا گمراه سازند و آیات الهی را به استهزا گیرند برای آنان عذابی خوارکننده است! (لقمان، ۶) «وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِ آیَاتُنَا وَلَّىٰ مُسْتَکْبِرًا کَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا کَأَنَّ فِی أُذُنَیْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیم.»؛ (ﭼﻮﻥ ﺁﻳﺎﺕ ﻣﺎ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ، ﻣﺘﻜﺒﺮﺍﻧﻪ ﺭﻭﻯ ﺑﺮﻣﻰﮔﺮﺩﺍﻧﺪ، ﮔﻮﻳﻰ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﻴﺪﻩ‌ﺍﺳﺖ، ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﺭ ﺩﻭ ﮔﻮﺷﺶ ﺳﻨﮕﻴﻨﻰ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺬﺍﺑﻰ ﺩﺭﺩﻧﺎﻙ ﻣﮋﺩﻩ ﺩﻩ.) (لقمان، ۷)

شیخ طوسى، بر این باور است که این آیه درباره نضر بن حرث بن کلده نازل شده‌است. وی کتاب‌هایى می‌خرید که در آن داستان مربوط به ایرانیان از قبیل رستم و اسفندیار بوده و مردم را به آن مشغول می‌کرد تا از شنیدن قرآن منصرف شوند. (طوسی، بی‌تا، ج۸: ۲۸۱)

ابن جریر از طریق عوفى از ابن عباس نقل می‌کند که آیه ۶ سورۀ لقمان (لهوالحدیث) درباره مردى نازل شده که کنیز آوازخوانى خریده بود. جویبر از ابن عباس روایت کند که نضر بن حرث کنیزان آوازه خوان می‌خرید و به کسانى که ارادۀ مسلمان شدن داشتند براى بدر بردن از دائره اسلام به طرف این کنیزان مى برد و به کنیزان مى‌گفت: به اینان بخورانید و براى ایشان آواز بخوانید و شراب بدهید زیرا این کار بهتر از نماز و روزه محمد و جهاد در راه خدائى است که او مى گوید. (سیوطی، ۱۴۲۲: ۱۵۳)

اکثر مفسرین بر آنند که مقصود از لهو الحدیث در اینجا غنا یعنى موسیقى و آوازخوانى مى‏باشد چنان که از ابن عباس و ابن مسعود و دیگران همین تفسیر آمده و از امام باقر و امام صادق و حضرت رضا علیهم السلام نیز در این باب روایت آمده که تغنى از جمله لهو الحدیث و کلام بیهوده است. و از امام صادق (ع) روایت آمده که فرمود مقصود طعن زدن به حقایق و استهزاء آن است. (طبرسی، ۱۳۷۲، ج۸: ۴۹۰)

ابو کریب با سندش از رسول‌خدا روایت کرده که حضرت فرمود: خرید و فروش و تجارت آوازخوانان و پرداخت هزینه به آنان جایز نیست. در این مورد این آیه نازل شده: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ‏.» (طبری، ۱۴۱۲، ج۲۱: ۳۹)

«والَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا»؛ (آن بندگان خدا کسانى هستند که شهادت به باطل نمى‏دهند (و در مجالس باطل شرکت نمى‏کنند) و هنگامى که با لغو و بیهودگى برخورد کنند بزرگوارانه از آن مى‏گذرند.) (فرقان، ۷۲)

ذَلِکَ و َمَن یُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَکُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا یُتْلَىٰ عَلَیْکُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ (۳۰) این است (احکام حج) و هر کس امورى را که خدا حرمت نهاده بزرگ و محترم شمارد البته این برایش نزد خدا بهتر خواهد بود. و چهارپایان غیر آنچه تلاوت خواهد شد [در سوره مائده آیه ۳ آمده است. (م)] همه براى شما حلال گردید، پس از پلید حقیقى یعنى بتها اجتناب کنید و نیز از قول باطل (مانند دروغ و شهادت ناحق و سخنان لهو و غنا) دورى گزینید. (حج،۳۰)

صاحب مجمع البیان گفته: کلمه« زور« در اصل، به معناى جلوه دادن باطل به صورت حق است. و بنا به گفته وى این کلمه به وجهى شامل دروغ و هر لهو باطلى از قبیل: غنا و دریدگى و ناسزا نیز مى‏شود. (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج۱۵: ۳۳۷؛ طبری، ج‏۱۹: ۳۱؛ طبرسی،  ج‏۷: ۱۳۱)

امام باقر علیه السلام فرمود: غنا، از جمله گناهانى است که خداوند براى آن وعده‌ى آتش داده‌است، سپس این آیه را تلاوت فرمود: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ‌« (کلینی، ۱۳۶۹، ج۶: ۴۳۱)

    خانه‌اى که در آن غنا باشد، از مرگ و مصیبت دردناک در امان نیست، دعا در آن به اجابت نمى‌رسد و فرشتگان وارد آن نمى‌شوند. (همان، ۴۳۲)

مسعده ‌بن ‌زیاد می‌گوید: «در خدمت ‌امام ‌ششم‌(ع) بودم ‌که ‌شخصی‌ گفت‌: در همسایگی ‌من ‌کسانی ‌هستند که ‌کنیزهای ‌آوازه ‌خوان ‌و موسیقیدان ‌دارند و گاه‌ و بی گاه‌ با عود می‌خوانند و می‌نوازند. گاهی‌ که‌ برای ‌کاری ‌به ‌طرف‌ دیوار خانه ‌آنان ‌می‌روم‌، اندکی توقف ‌می‌کنم ‌تا آواز آن‌ها را بهتر و بیش تر بشنوم‌! حضرت ‌فرمود: دیگر این ‌کار را تکرار مکن.» (همان، ۴۳۲)

شیخ طوسی (۳۸۵ – ۴۶۰ ق) در استبصار روایت می‌کند: «حسن بن علی وشاء می‌گوید: از حضرت رضا (ع) سؤال شد: کنیز آوازه خوان را می‌شود خرید و فروش کرد؟ فرمود: مردی کنیزی دارد که او را با آواز خود مشغول می‌کند. پولی که از محل فروش او به دست می‌آید، مانند پولی است که از فروش سگ به دست می‌آید و حرام است.» (طوسی، ۱۳۶۳، ج۳: ۶۱)

امام صادق(ع) فرمودند: «زن آوازه خوان مورد لعن است و ملعون است کسی که درآمد او را بخورد.» (همان، ۶۱)

مستندات حرمت آوازخوانی زنان

  روایات راجع به موسیقی، فراوان است و مشخصاً در مورد غنا، روایات برخود بسیار شدید دارد که به مواردی اشاره شد. در این جا به چند نمونه که مربوط به آوازخوانی زنان می‌شود، اکتفا می‌کنیم:

۱ – مسعده ‌بن ‌زیاد می‌گوید: «در خدمت ‌امام ‌ششم‌(ع) بودم ‌که ‌شخصی‌ گفت‌: در همسایگی ‌من ‌کسانی ‌هستند که ‌کنیزهای ‌آواز‌‌خوان ‌و موسیقیدان ‌دارند و گاه‌ و بی‌گاه‌ می‌خوانند و می‌نوازند. گاهی‌ که‌ برای ‌کاری ‌به ‌طرف‌ دیوار خانۀ ‌آنان ‌می‌روم‌، اندکی توقف ‌می‌کنم ‌تا آواز آن‌ها را بهتر و بیش‌تر بشنوم‌! حضرت ‌فرمود: دیگر این ‌کار را تکرار مکن‌.«  (کلینی، ۱۳۸۷، ج۱۲: ۷۸۴)

  ۲ – قَالَ سُئِلَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) عَنْ شِرَاءِ الْمُغَنِّیَهِ فَقَالَ قَدْ تَکُونُ لِلرَّجُلِ الْجَارِیَهُ تُلْهِیهِ وَ مَا ثَمَنُهَا إِلَّا ثَمَنُ کَلْبٍ وَ ثَمَنُ الْکَلْبِ سُحْتٌ وَ السُّحْتُ فِی النَّارِ» (حسن بن علی وشاء می‌گوید: از حضرت رضا (ع) سؤال شد: کنیز آوازخوان را می‌شود خرید و فروش کرد. فرمود: مردی کنیزی دارد که او را با آواز خود مشغول می‌کند. پولی که از محل فروش او به دست می آید، مانند پولی است که از فروش سگ به دست می‌آید و حرام است. (همان، ج۹: ۶۶۳)؛

۳ – أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) یَقُولُ الْمُغَنِّیَهُ مَلْعُونَهٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَکَلَ کَسْبَهَا» (همان، ۶۶۰)؛ (امام صادق(ع) فرمودند: «زن آوازخوان مورد لعن است و ملعون است کسی که درآمد او را بخورد.»

  چنان‌که از نظر گذشت، روایات یاد شده بر آوازخوانی کنیزهای اِشراف دارد که به عنوان منبع درآمد، مطرح بوده و ایمه (ع) مانع این کار شده‌اند. لازم به ذکر است که در زمان ایمه، موسیقی و آوازخوانی زنان به عنوان رسانه خلفای عباسی مطرح بود. خلفا در دربار خود مجالس عیش و نوش ترتیب داده و زنان، آوازخوانی می‌کردند و گاهی چنین کارها در میادین شهر انجام می‌شد. مجالس خصوصی زیادی به انگیزه خوش‌گذرانی ترتیب می‌یافت. طبیعی است که ایمه (ع) باید موضوع تند گرفته و مردم را از این کارها بازدارند.

موسیقی و غنا از نظر فقها

آن‌چه در تاریخ غنا و زمینه‌های اجتماعی آن، از نظر گذشت، به قدر کافی متوجه شدیم که «غنا» چیست. اما مشکل در این‌جاست که در زبان روایات و تفاسیر، شکل و ساختار غنا به روشنی بیان نشده‌است. از این جهت است که فقها در قرن‌های مختلف تعریف‌های متفاوت از غنا ارائه داده و اغلب روی شکلِ صوت تمرکز کرده‌اند و معمولاً در تعاریف شان در کنار غنا از «لهو» و «طرب» هم نام برده‌اند. بنابراین، ضروری است «غنا»، «لهو» و «طرب» را بشناسیم. نخست به ویژگی‌های غنا اشاره می‌کنم.

غنا

الف ـ شکل و کیفیت صوت

در تعریف غنا، اغلب فقها روی شکل و کیفت صوت تمرکز کرده‌اند. مرحوم نراقی (۱۱۸۵-۱۲۴۵ق) پس از آوردن دوازده قول در بارۀ تعریف غنا می‌گوید: «قدر متیقن از عبارات مختلف بیان‌شده در مفهوم غنا، مدّ (کشیدن) صوت همراه با ترجیع (برگردانیدن و بازگشت دادن آواز ) و طرب (شادمانی) است.» (نراقی، بی‌تا، ج۱۸: ۱۸۲؛ خمینی، ۱۳۷۹، ج۱: ۴۹۷)

آیت‌الله بهجت، ضمن برشمردن نکات یاد شده بر جنبۀ اثرگذاری روحی آن در ایجاد حزن و شادمانی و نشان دادن علامتی برای غنا می‌گوید: «غنا، کشیدن صدا و گردش آن در حنجره است، به گونه‌ای ویژه که طرب‌آور بوده و به علت شدّت شادمانى به واسطه خیال وصول به محبوب و یا حزن و اندوه به واسطه خیال فراق و دورى او، موجب سبکى در انسان گردد؛ و علامت آن مناسبت داشتن با مجالس اهل فسوق می‌باشد.» (بهجت، ۱۴۲۸،ج‌۴: ۵۲۸)  و در کل، در غنا، کیفیت آهنگ معیار حرمت است.» (بهجت، ۱۴۲۸،ج‌۴: ۵۲۸). آیت‌الله خامنه‌ای نیز همین نظر را دارد. (خامنه‌ای، ۱۴۲۴: ۲۴۹)

ترجیع به معنای تردد صدا در گلو و زیر و بم دادن به صدا و آواز است؛ (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲: ۳۴۳)

 و طرب از الفاظ اضداد است و به دو معنای فرح و حزن و یا احساس سبکی که در اثر شدت اندوه و شادمانی به انسان دست می‌دهد، به کار رفته است. (طریحی، ۱۳۷۵: ۱۰۹)

ب ـ غنا، امر محتوایی

اخیراً برخی از فقها مانند آیت‌الله منتظری و دیگران، غنا را امر محتوایی می‌دانند. آیت‌الله خامنه‌ای در جلسۀ پرسش‌ و پاسخ دانشگاه می‌گوید: «حضرت آیت‌الله العظمی ‌منتظری نظر خیلی جالبی در باب غنا دارند وقتی ایشان در طبس تبعید بودند، به دیدنشان رفتم و اولین بار آن‌جا از ایشان شنیدم. ایشان می‌گویند: غنا یک امر محتوایی‌ست و از آیاتی که در قرآن هست و در روایات به آن آیات استناد شده، ایشان استنباط می‌کنند که غنا یک امر محتوایی است. یعنی اگر شما یک چیزی را به آواز بخوانید که محتوای بدی داشته باشد، حرام است، البته با همان آواز و آهنگ خاص موسیقی. لکن اگر محتوای خوبی داشته باشد و «لهو الحدیث» و «لیضل عن سبیل الله بغیر علم» نباشد، این غنا نیست و حرام نمی‌باشد.

البته این را ایشان آن وقت به صورت قطعی بیان نکردند بلکه نظر فقهی شان را به ما گفتند که بعد ما هم از قول ایشان در بسیاری جاها نقل کردیم. در این اواخر من به خود ایشان گفتم شما این نظرتان را بیاد دارید که آن وقت به ما گفتید؟ ایشان گفتند: بله، که معلوم می‌شود الآن نظرشان همان است و تغییر نکرده.اما در مواردی که شبهه وجود داشته باشد که آیا این مثلا غنا هست یا غنا نیست، طبق اصطلاح متُدیک علمای اصول، این «شبهۀ مفهومی» ست و در شبهۀ مفهومی، بیشتر بزرگان و علمای علم اصول، برائت جاری می‌کنند. (خامنه‌ای، ۱۳۶۶)

آیت‌الله منتظری در فتوایی، «تحریک شهوت جنسی و کشش به فساد» را معیار حرمت می‌داند که این امر بیشتر به محتوا اشراف دارد تا صورت موسیقی؛ چنان‌که می‌گوید: «موسیقی اگر موجب تحریک شهوت‏ ‏جنسی و کشش به فساد و یا خروج انسان از حالت تعقل باشد، احداث و‏ ‏گوش دادن به آن جایز نیست. (منتظری، ۱۳۸۷) آیت‌الله خامنه‌ای نیز بر امر محتوا بیشتر تأکید دارد و می‌گوید: «هر موسیقی که به نظر عرف، موسیقی لهوی، مضل عن سبیل الله که مناسب با مجالس عیش و نوش باشد، موسیقی حرام محسوب می‏شود.» (خامنه‌ای، ۱۴۲۴: ۲۴۸)

آیت‌الله موحدی نجفی نیز بر حرمت «آوازی که مشتمل بر باطل» باشد، تأکید دارد. (موحدی، ۱۳۹۳: ۵۵۶) این اشتمال بر باطل بودن آواز، بیشتر بر محتوا دلالت دارد تا صورت.

ج ـ رسانۀ مخالف بودن:

افزون بر نکات یاد شده، نکتۀ جالب در نظر آیت‌الله خمینی است. وی جهت رسانه‌ای بودن موسیقی را هم لحاظ داشته‌اند؛ مبنی بر این‌که این موسیقی فعلاً رسانۀ چه نظامی ‌می‌باشد. سید عبدالله حسینی به نقل از کبری مصطفوی، دختر امام، خاطراتی را نقل کرده‌است.

«خاطره سوم در مورد نقل قولی است از حاج احمد خمینی که می‌گفتند ما با آقای موسوی اردبیلی، آیت‌الله خامنه‌ای، آقای هاشمی‌رفسنجانی و میرحسین موسوی نشسته بودیم و ناهار می‌خوردیم. آقای هاشمی ‌پیشنهاد کرد از حضرت امام هم بخواهیم به ما ملحق شود. بعد حاج احمد آقا از امام درخواست کرد و ایشان هم به جمع ملحق شدند. در همان زمان که نشسته بودیم تلویزیون ناگهان یک موسیقی بسیار شاد پخش کرد؛ طوری که اعتراض آقای موسوی اردبیلی در آمد و با حالت اعتراض به امام بالحنی که انگار می‌خواستند «مُچ گیری» کنند گفتند: آقا! شما همین را هم دیگر حلال می‌دانید؟ امام فرمودند که بله همین را هم حلال می‌دانم و بعد آقای اردبیلی گفتند: شما همین موسیقی را قبل از انقلاب حرام نمی‌دانستید؟ امام فرمودند: چرا من همین آهنگ را قبل از انقلاب حرام می‌دانستم اما آقای اردبیلی! این مهم است که کی  و کجا و با چه هدفی پخش می‌شود. این موسیقی از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش می‌شود و اگر همین الان همین آهنگ از تلویزیون عربستان پخش شود حرام است!» (حسینی، ۱۳۹۲)

آیت‌الله شهید سیدمحمدحسین بهشتی، دقیقاً موضوع حرمت موسیقی غنایی را به امر محتوایی و زمینه‌های تاریخی و اجتماعی آن برمی‌گرداند و می‌گوید: «بربعضی‌ از فقها این‌طور استنباط کرده‌اند که‌ این‌ روایات‌ نمی‌خواهد بگوید که‌ موسیقی‌ به‌ طور کلی‌ حرام‌ است، بلکه ‌این‌ها می‌خواهد بگوید، بساط مجالس‌ لهو و لعب‌،‌ بساط مجالس‌ خوشگذارنی‌ که‌ در زمان‌ امامان‌ معصوم‌(ع‌) و در زمان‌ پیشوایان‌ اسلامی‌ در خانه‌های‌ ثروتمندان‌، حکّام‌، فرمانداران‌، صاحبان‌ ثروت‌ و قدرت‌ معمول‌ بوده‌، مجموعاً حرام‌ است‌. در حقیقت‌ این‌ روایات‌ در صدد بیان ‌حرمت‌ آن‌ سبک‌ موسیقی‌ و آن‌ سبک‌ مجالس‌ عیاشی‌ که‌ در زمان‌ پیشوایان‌ دینی‌ ما در خانه‌ها و در محل‌ زندگی‌ بسیاری‌ از  اشراف‌ و ثروتمندان‌ معمول‌ بوده‌، می‌باشد و این‌ مجالس‌، مجالسی‌ بوده‌ که‌ در آن‌ خوانندگی‌ به‌ عنوان ‌نمک‌ آش‌ استفاده‌ می‌شده‌، یعنی‌ خوانندگی‌ و نوازندگی ‌برای‌ تشویق‌ شرکت‌‌کنندگان‌ به‌ گناهان‌ دیگر بوده‌‌است‌. اصلاً این‌ نوع‌ خوانندگی‌ و نوازندگی‌ به‌ این‌ معنا که‌ در آن ‌مجالس‌ زنان‌ با مردان‌ شرکت‌ می‌کردند و مجالس‌، مجالس‌ عیاشی‌، هوسرانی‌، هرزگی‌، زنا، فسق‌ و فجور بوده‌ و ترانه‌هایی‌ که‌ تشویق‌ کننده‌ به‌ این‌ کار بوده‌، حرام‌ است.‌« (بهشتی، ۱۳۸۷)

دقیقاً این استنباط، همان ‌چیزی است که در تاریخ موسیقی و زمینه‌های اجتماعی آن در زمان ایمه و زمان صدور روایات، از نظر گذشت. طبیعی است که پیشوایان و ایمه شیعه با شدت تمام با آن مخالفت می‌کردند.

د ـ لهوی بودن

‏لهوی بودن، یکی از شرایط حرمت موسیقی است و در آن همۀ فقها اتفاق نظر دارند. [۱] آیت‌آلله منتظری این موضوع را چنین تبیین کرده‌‌ست:

«لهو، از نظر لغوی به معنای سرگرمی و غفلت و اعراض است و لعب به معنای بازی (در مقابل جدی) و‏ ‏مزاح کردن به قصد لذت بردن و تفریح و امثال آن می‎باشد.‏ ‏مقصود از لهو و لعب که در مورد بعضی انواع موسیقی‌ها گفته می‎شود، صدا، آهنگ و سازی است که معمولاً‏ ‏انسان را از خدا، حق و حقیقت باز می‎دارد و موجب غفلت و اعراض از راه خداوند و جلب به شهوت‌رانی، فساد‏ ‏جنسی و یا خروج انسان از حالت تعادل روانی و تعقل می‎شود. بنابراین هر موسیقی، دارای تأثیرات مذکور نمی‌باشد.» (منتظری، ۱۳۸۷)

ه ـ مطرب بودن

در تعابیر اغلب فقها، اصطلاح «مطرب» و «طرب» به کار رفته و یکی از شاخصه‌های غنا شمرده شده‌است؛ طوری که توجه غالب فقها روی همین بعد مطرب بودن بوده‌ و حتی از قرائت قرآن به شکل طرب‌انگیز بودن نهی کرده‌اند. [۲] طرب، در واقع همان شکلِ صوری آواز است که به آن اشاره شد.

 برای این که این اصطلاحِ رایج قدری باز شود، به نکاتی اشاره می‌گردد. طرب، یعنی ایجاد شادی و نشاط برای شنونده. حالا هر موسیقی که طرب‌انگیز بود، غنا شمرده شده و حرام است؟ از لابلای نظرات و فتواهای فقها چنین بر می‌آید که این طور نیست. زیرا ذات آوازخوانی، ترجیع و طرب‌انگیزی است؛ حالا چه این آواز یا آهنگ، حماسی، ملی، رزمی و مداحی باشد یا آوازخوانی معمول. از این روست که در تعابیر برخی فقها برای «طرب»، قید لهوی و مناسب بودن با مجالس لهو، عیش و نوش نیز اضافه شده‌است. (خامنه‌ای، ۱۴۲۴: ۲۴۸؛ محقق کابلی، ۱۳۹۷: ۳۵۷؛ خمینی، ۱۳۷۹، ج۱: ۴۹۷)) و آیت‌الله خمینی در پاسخ به استفتائی از «مطرب لهوی» سخن گفته‌است. (شرفخانی، ۱۳۸۰: ۱۰۳) آیت‌الله بهجت نیز می‌گوید: «مطرب بودن، قیدى است که در غنا مطرح است نه در موسیقى و اصل اطراب شأنى، معیار حرمت است.» (بهجت، ۱۴۲۸، ج۴: ص ۵۱۹)

حکم غنا

در حرمت غنا، شاید همۀ علمای مسلمین توافق نظر داشته باشند. از نظر شیخ انصاری در حرمت غنا، خلافی وجود ندارد. (انصاری، ۱۴۱۵: ج۱: ۲۸۵) از نظر صاحب جواهر، غنا، به اجماع فقها و بدون اختلاف و به حکم روایاتِ مستند بر آیات و بیان ائمه علیهم‌السلام، حرام، از جمله مکاسب محرمه و حتی حکم حرمت غنا از ضروریات مذهب دانسته شده‌است. (صاحب جواهر، ۱۳۶۲، ج۲۲: ۴۴) شیخ طوسی، غنا را با هر وسیله‌ای که انجام شود، حرام دانسته است. (طوسی، بی‌تا، ج۶: ۳۰۷؛ خمینی، ۱۴۲۲، ج۲: ۱۲)

استثنا در غنا

در حرمت تغنّی و استماع آن، فقها یک استثناء را ذکر کرده‌اند و آن تغنّی زنان در مجالس زفاف عروسان است. (صاحب جواهر، ۱۳۶۲، ج۱۴: ۱۴۱؛ نراقی، ج۱۱: ۱۴۱) مستند این حکم روایتی است که ابی‌بصیر از امام صادق (ع) نقل کرده است که ایشان فرمودند: «اجرت زن مغنیه که عروس‌ها را همراهی می‌کند، اشکالی ندارد؛ زیرا از خوانندگانی نیست که مردها بر او داخل می‌شوند.» (وسائل شیعه، ۱۴۱۶، ج ۱۷، ۱۲۰)

 از فقهای معاصر، امام خمینی، مقام معظم رهبری، آیت الله گلپایگانی نیز قایل به جواز غنای زن در مجالس عروسی هستند. (شرفخانی، ۱۳۸۰: ۹۳ تا ۱۵۵) آیت‌الله موحدی نیز ضمن تأیید این نظر، تأکید کرده‌است که نباید در مجالس دیگر خوانده شود. (موحدی، ۱۳۹۳: ۵۵۶) مرحوم آیت‌الله خویی نیز آوازخوانی زن را با استفاده از روایت ابی‌بصیر به سه دسته تقسیم نموده است: ۱) آوازخوانی در مجالس مختلط؛ ۲) آوازخوانی در مجالس عروسی مخصوص زنان؛ ۳) آوازخوانی در مجالس زنان در غیر عروسی. بعد ایشان فتوا دادند که غنا و آوازخوانی زن فقط در مجالس عروسی زنان مجاز است. و قسم اول و سوم حرام می‌باشد. (قره‌العین عابدی، ۱۳۸۲: ۶۰) اما بعضی از فقهاء مانند آیت الله مکارم، آیت الله سیستانی و… گفته اند که حتی در شب عروسی هم برای زنان، آوازخوانی جایز نیست. (شرفخانی، ۱۳۸۰: ۹۳)

گرچه در روایت دیگر، معصوم، انجام دادن غنای زن آوازخوان در عید فطر و عید قربان و ایام خوشی را زمانی که در آن، معصیت الهی صورت نگیرد، اجازه داده‌است. (سألته عن الغناء هل یصلح فی الفطر والأضحى والفرح؟ قال: لا بأس به ما لم یعص به) اما شیخ حر عاملی، قید زده است که این، مخصوص زفاف است که با عید فطر و اضحی هم‌زمان شود و یا شاید این اجازه از روی تقیه باشد. (وسائل شیعه، ۱۴۱۶، ج۱۷: ۱۲۲) به نظر می‌رسد قید صاحب وسایل شیعه به قرینۀ روایاتی باشد که غنای آوازخوان زن در مجالس عروسی را اجازه داده‌است.

نظر عرف در تشخیص موسیقی

در اغلب فتاوا دیده شده که تشخیص موسیقی غنایی از غیر غنایی به عهدۀ عرف است. پرسش این است که منظور از عرف چه کسی‌است؟ آیا منظور، عرف خاص است یا عام؟ از نظر آیت‌الله منتظری، «عرف، نوع و عموم مردم است.» (منتظری، ۱۳۸۳، ج۱: ۱۴۴) در فتواهای امام خمینی، خامنه‌ای، محقق کابلی، موحدی نجفی و… فقط از معیار بودن تشخیص عرف سخن گفته شده. [۳] اما از نظر آیت‌الله مکارم شیرازی، «عرف یعنی افراد فهمیده و متدین از توده‌های مردم.» (مکارم شیرازی، ۱۳۹۷: ۲۱)

تفکیک موسیقی و غنا

غنا، نوع خاصی از موسیقی است که به شاخصه‌های آن اشاره شد. اما موسیقی، شامل انواع آهنگ و آوازخوانی می‌شود که امروزه به عنوان یک رشتۀ علمی و تخصصی به آن پرداخته می‌شود؛ چنان‌که از گذشته موسیقی توسط افراد حرفه‌ای دنبال می‌گردید. بنابراین، «موسیقی و غنا دو امر متفاوت هستند موسیقی مربوط به آلات و ابزار خاص خود است ولی غنا صفتِ صوت و خوانندگی محسوب می‌شود.» (جمعی از محقین، ۱۳۸۶، ج۴: ۵۷ و ۵۸) به بیان دیگر «آن چیزی که در اسلام حرام است، غناست، نه موسیقی، موسیقی هر آهنگ و صدایی است که از حنجره یا وسیله‌ای، به یک شکل حساب شده بیرون می‌آید. اما آن چیزی که حرام است نوع خاصی از موسیقی‌ست که غنا باشد. علت این‌که نظرات مختلف است، این است که در مورد غنا، ما آیات و روایات صریح که مشخص کند غنا چگونه چیزی‌ست، نداریم، لذا استنباط فقهی از غنا متفاوت است.» (خامنه‌ای، ۱۳۶۶)

کف زدن

یکی از پرسش‌های معمول در بارۀ حرمت و جواز دست‌زدن برای تشویق و تأیید در مسابقات علمی و غیره ‌است. در این رابطه، امام خمینی، منتظری، خامنه‌ای و بهجت، قائل به جواز دست‌زدن هستند،  مشروط بر این که مفسده‌ای برآن مترتب نشود. (خمینی، ۱۴۲۲، ج۲: ۱۵؛ خامنه‌ای، ۱۴۲۴: ۲۵۹؛ منتظری، ۱۳۸۳، ج۱: ۱۴۵؛ بهجت، ج: ۸۳) اما یکی از فقها با دست‌زدن فی‌نفسه مخالفت کرده‌اند. (تبریزی، ۱۳۸۵، ج۱: ۲۲۲) [۴]

آوازخوانی زنان

غنا به خودی خود حرام است و فرقی بین شنیدن غنای زن و مرد و جود ندارد. (محقق حلی، ۱۴۰۸، ج۲: ۴؛ (خامنه‌ای، ۱۳۹۴) با این حال، موضوع آوازخوانی زنان از گذشته تا کنون، چالشی و با موافقت یا مخالفت تند علما مواجه بوده‌است. به نظر می‌رسد ریشۀ این برخورد تند، به دلیل نا آشنایی با تاریخ و زمینه‌های اجتماعی غنا در عصر ایمه و یا احتیاط بوده‌است. از همین روست که راجع به آوازخوانی زنان دو دیدگاه وجود دارد. دیدگاه اول، فتوا به جواز آوازخوانی زنان داده‌اند؛ مشروط بر این که مفسده‌ای بر آن مترتب نشود. (خمینی، ۱۴۲۲، ج۳: ۲۷۱؛ منتظری، ۱۳۸۳، ج۱: ۱۴۵؛ فیاض، ۱۳۸۰:۵۳۹؛ خامنه‌ای، ۱۴۲۴، ج ۲۲: ۲۶ و سیستانی، ۱۳۹۷)

با توجه به نکات یاد شده، فرقی بین تک‌خوانی یا هم‌خوانی زنان با مردان وجود ندارد. (منتظری، ۱۳۸۳، ج۱: ۱۴۵؛ همان، ج۲: ۱۴۵و خامنه‌ای به نقل از خبرگزاری فارس، ۱۳۹۲) [۵]

اما دیگاه دوم با آوازخوانی زنان، از باب احتیاطِ واجب، مخالفت کرده‌است؛ هرچند قصد ریبه و لذت هم وجود نداشته باشد. (بهجت، ۱۴۲۸، ج۴: ۵۳۰) آیت‌الله فاضل، مطلقا اجازه نداده‌اند. (فاضل، ۱۳۷۵، ج۱: ۴۸۴) آیت‌الله مکارم شیرازی هم گفته‌اند: «خوانندگى نوع مباح براى زنان در صورتى جایز است که مجلس مخصوص به جنس خودشان باشد؛ خواه دسته‌جمعى بخوانند، یا به تنهایى.» (مکارم شیرازی، به نقل از: بنی‌هاشمی خمینی، ۱۳۹۷)

هم‌خوانى زنان و یا زنان و مردان در سرودها و تواشیح

همه مراجع (به جز بهجت، صافى و مکارم): اگر به صورت غنا نباشد و باعث تهییج شهوت و مفسده نگردد، اشکال ندارد. اما از بهجت، صافى و مکارم، اگر باعث مفسده شود، حرام است و بدون آن نیز بنابر احتیاط واجب، جایز نیست. (موسسه تحقیقات و نشر معارف اهلبیت، ۱۳۹۳)

خلاصه، آن‌چه در رابطه با جایز نبودن خوانندگی زن بیان شده، ترس از تحریک شهوت مردان است و منع خاصی در خوانندگی زن وجود ندارد. زیرا «بنابر ادله و حکم فقهی بیان‌شده از جانب فقهاء، می‌توان گفت ممنوعیتی در گوش دادن به این نوع از آوازخوانی زن وجود ندارد؛ مشروط بر آن که با حرام دیگر‌ همراه نباشد و موجب مفسده نیز نشود.» (حسن‌زاده، ۱۳۹۳) «در هر حال برای زنان طبق نظر همه مراجع اگر صدای خواننده زن بدون مفسده و غنا و شکل لهوی باشد، گوش دادن مانعی ندارد و برای مردان بر فرض مشتمل نبودن صدا بر مفسده و سایر موارد ذکر شده، طبق دیدگاه اول صحیح است.» ( شرفخانی، ۱۳۸۰: ۹۳ تا ۱۵۵)

صحبت با زنان

در اسلام از ابتدا تا کنون برخورد سخت‌گیرانه‌ای نسبت به زن وجود داشته است و بخشی از این موضوع، ریشه در جامعۀ عرب، به خصوص در جوامع قرن‌های اولیه دارد؛ چنان‌که حتی موضوع صحبت زن با مرد نیز در متون دینی مطرح بوده‌است. صاحب عروه‌الوثقی می‌گوید: «شنیدن صدای نامحرم زمانی‌که با لذت و ریبه نباشد، اشکال ندارد و در این رابطه فرقی بین کور و بینا نیست؛ اگرچه احتیاط این است که درغیر ضرورت ترک شود. البته شنیدن صوتی که برای تهیج شنونده با صدای ظریف و کرشمه باشد، حرام است، زیرا قرآن فرموده: «یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً» (احزاب، ۳۲) «ای زنان پیامبر! با صدای تان ناز و عشوه مریزید تا کسی که در دل او مرض (فسق و فجور) است (در شما) طمع ورزد.» (طباطبایی یزدی، ۱۴۲۰، ج۵: ۴۹۰)

باتوجه به آیۀ یاد شده، گفته شده که صدای زن نباید طرب‌انگیز، محّرک و همراه با ناز و کرشمه باشد (جمعی از محقین، ۱۳۸۶، ج۴: ۵۷ و ۵۸) اما شنیدن صدای زن توسط مرد بیگانه و نامحرم که بدون مفسده باشد، گفته شده که اشکال ندارد. (خمینی، ۱۴۲۲، ج۳: ۲۷۱)

البته آیه ۳۲ سورۀ احزاب، خطاب به زنان پیامبر است. فقها از «فلا تخضن بالقول» به دلیل این که خصوصیات زنانگی بین زنان پیامبر و دیگر زنان، مشترک است، استفاده عموم کرده‌اند و از نظر آنان، این فرمان الهی شامل همه زنان می‌شود و اختصاص به زنان پیامبر ندارد. (طباطبایی یزدی، ۱۴۲۰، ج۵: ۴۹۰؛ جمعی از محقین، ۱۳۸۶، ج۴: ۵۷ و ۵۸)

در این دیدگاه چند نکته قابل تأمل است: ۱) این که آیه، مشخصاً خطاب به زنان پیامبر است. ۲) بر فرض قبولی عمومیت آن، ناظر بر صحبت دو نفره است، زیرا به صراحت می‌گوید: «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً؛ پس با گفتارتان ناز و عشوه مریزید تا کسی که در دل او مرض (فسق و فجور) است (در شما) طمع ورزد، و گفتاری نیکو (و دور از تحریک و ریبه) بگویید.

نقش زمان و مکان در حرمت و جواز موسیقی

یکی از جنبه‌های پویایی فقه شیعه این است که نسبت به تغییر موضوع، احکام نیز تغییر می‌کند. چنین امر در طول فقه شیعه از جمله در جواز شطرنج در ایران اگر صرفاً جنبۀ سرگرمی و بازی فکری داشته باشد، کم‌ و بیش دیده شده‌است. (مکارم شیرازی، ۱۳۹۷: ۲۱) چنان‌که خود می‌فرمایند: «زمان و مکان دو عنصر تعیین‌کننده در اجتهادند. مسئله‌ای که در قدیم دارای حکمی‌بوده است به ظاهر همان مسئله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند». (صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۸۹؛ جمعی از محققین، ۱۳۸۶، ج۱: ۱۰۴۱۸ و ۱۰۴۱۹)

باتوجه به این مبنا، موضوع موسیقی در سال‌های پایانی عمر امام، با فراز و نشیب عجیبی روبه‌رو گردید. چنا‌ن‌که در ۱۹ سنبله/ شهریور ۱۳۶۷ش، در پاسخ به سؤالی دربارۀ «خرید و فروش آلات لهو و لعب جهت استفاده‌های مشروع»، تصریح فرمودند: «خرید و فروش آلات مشترکه به قصد منافع محل‍ّلۀ آن اشکال ندارد».  (مولادوست، ۱۳۸۵: ۴۰، به نقل از مصاحبۀ حجت‌الاسلام سید احمد خمینی با روزنامۀ کیهان در تاریخ ۱۱/۲/۱۳۷۰)

تعبیر «منافع محلله» نشان‌دهندۀ این بود که موسیقی، قابلیت استفاده در منافع حلال را دارد؛ خصوص که وی از «اشکال نداشتن صدای مشکوک و آلات مشترکه»  نیز در جواب پرسش‌های که از او می‌شد، سحن می‌گفتند. (خمینی، ۱۴۲۲، ج۲: ۱۲) این دو مسألۀ یاد شده، «زمانی قابل طرح است که «غلبه» با بهره‌های حلال باشد؛ حال آن‌که در روزگار حکومت طاغوت این غلبه در استفاده حرام و فساد‌انگیز بود و بحث «موسیقی مشکوک و آلات مشترکه» بیهوده می‌نمود.» این تطور دیدگاه، نتیجه نقش زمان و مکان در استنباط است(مولادوست، ۱۳۸۵: ۴۰، به نقل از روزنامه رسالت، ۱۳/۱۲/۱۳۶۷)

تاریخ دمبوره و دمبوره‌نوازی در افغانستان

تاریخ موسیقی افغانستان با تاریخ خود مردم این سرزمین گره خورده‌است؛ چه این که موسیقی، همواره به شکل ابتدایی آن، با آدمی بوده‌است. دمبوره، یکی از ابزار موسیقی و رایج در میان هزاره‌ها و برخی اقوام دیگر افغانستان و خراسان بزرگ است. دمبوره یا دوتار هزاره، شکل اولیۀ تنبور است. دمبوره‌نوازی با شیوۀ خاص و نُت‌های ویژه که از گذشته در سرزمین خراسان بزرگ رایج بوده‌است و «رایج‌ترین ساز زهی افغانستان است که دو تار نایلونی دارد.» (ویکی‌پدیا، ۱۳۹۷)

فارابی (۲۵۰- ۳۲۸)، یک فصل بلند کتاب خود (موسیقی کبیر) را به معرفی تنبور، نحوه دسته‌بندی و بیان فاصله‌های آن اختصاص داده‌است. «وی دو نوع تنبور را که در ساختمان و اندازه و نظام پرده‌بندی با یک‌دیگر تفاوت و در روزگار او رواج داشته‌اند، معرفی کرده است؛ یکی تنبور خراسانی رایج در خراسان و سرزمین‌های واقع در شمال و خاور این ولایت و دیگری تنبور بغدادی که در عراق و مناطق مجاور آن معمول بوده است.» (تاریخ هزاره‌ها، ۲۰۱۴، به نقل از کتاب موسیقی کبیر فاراربی، ج۲، ص ۶۳۰ و ۶۲۹)

به عبارتی، «دمبوره هزارگی، همان تنبور یا تمبور کهن خراسانی و جهانی است. اگر نمونه‌های تنبور کهن را در آثار‌های کشف شدۀ باستانی در شوش نگاه کنیم، به دمبوره هزارگی بسیار شبیه است؛ گویا تنبور در ایران و جهان تحول یافته، علمی‌شده اما دمبوره هزارگی به همان شکل نخستین و دست نخورده باقی مانده است.» (تاریخ هزاره‌ها، ۲۰۱۴)

به باور عارف جعفری، آوازخوان و آهنگ‌ساز هزاره، دمبوره مانند دیگر ابزار موسیقی است و استفادۀ دوسویه دارد. در مغولستان و میان ازبک‌ها به صورت شاد نواخته می‌شود. در میان هزاره‌ها به حالت غمگین و به نوعی مخته‌مانند استفاده شده و این، دلیل روانشناختی دارد. زیرا مردم هزاره بعد از قتل‌عام عبدالرحمان خان، مردم غمگینی بوده‌اند. فرم و ملودی  موسیقی هزاره پیش از قتل‌عام با اکنون فرق داشته و در آن زمان خنیاگران زیاد داشته‌ایم. (جعفری، ۱۳۹۷)

جعفری معتقد است، دمبوره با وارد شدن سپاه مغول در خراسان بزرگ وارد شده و دلیل آن، استفاده مغول‌ها و ترک‌تبارها از دمبوره است. مغول‌ها هرجا رفته این ابزار موسیقی را از خود به جا گذاشته‌اند و عرب‌ها آن را «تنبور» و در ترکیه «تنبورا» گفتند. البته بعدها تغییراتی در تنبور ایجاد کرده‌اند. این که دمبوره میان هزاره‌ها بسیار جا افتاده و مردم با آن بسیار اُنس دارند، دلیلش این است که دیگر ابزاری در اختیار این مردم نبوده و در واقع، دمبوره، نوعی موسیقی بین دیوارهای کاه‌گلی است که جمعی دور آن جمع شوند و با آن عقده‌های دل خود را تخلیه کنند. از این رو دمبوره در کنسرت‌ها و در پشت بلندگو خاصیت طبیعی خود را از دست می‌دهد؛ مگر این که تغییراتی در آن ایجاد کنند و شکل ملودی را بالا ببرند. (جعفری، ۱۳۹۷)

از دیدگاه حفیظ‌الله شریعتی، شاعر و نویسندۀ هزاره، از نام دمبوره یا تنبور، فارسی و هزارگی بودن آن فهمیده می‌شود. «به طور نمونه، مطرح شده که واژه تنبور در اصل، مرکب است از دُم/ دُنب و بَره؛ چه این‌که این ساز به دُم بره شباهت دارد. در هزارگی به آن دُمبُوره می‌گوید که با واژه دَم نزدیک است؛ اما می‌توان طوری دیگری نیز دمبوره را معنا کرد: آنچه دَم، نفس و روح را خوش آید و باعث شادی و فرحزایی دَم و روح شود. صدای روح و دَم‌نواز از آن براید.» (شریعتی، ۱۳۹۰: ۱۷۹)

نوع آهنگ و ساختار دمبوره

آهنگ‌های که توسط دمبوره نواخته می‌شود، غالباً غمگین است و بسیار کم دیده شده‌است که توسط دمبوره در هزاره‌جات یک آهنگ شاد تولید شود. از این روست که اغلب ترانه‌های که با دمبوره تولید شده، ساختار حزن‌انگیز دارد. ترانه‌های که با دمبوره خوانده می‌شود، بیشتر دوبیتی و یا در وزن کوتاه است.

محتوای آهنگ‌های هزارگی با دمبوره

در میان عرف و مردم، آهنگی که با دمبوره ساخته می‌شود، دمبوره خوانده می‌شود؛ یعنی آهنگ دمبوره با عنوان خود دمبوره شهرت یافته‌است. مثلاً به کسی‌ که مشغول گوش دادن به آهنگ دمبوره باشد، گویند: «دمبوره گوش می‌کنی؟» یا سفارش دهند: «دمبوره بگذار.» بنابراین، واکنش‌های مثبت و منفی نیز با دمبوره چنین است که گاه منظور از دمبوره، یکی از ابزار موسیقی است و گاه منظور آهنگی است که توسط دمبوره خوانده شده‌است.

اما از نظر محتوا تمام آهنگ‌های هزارگی و تولید شده با دمبوره، بر محور ادبیات عامیانه با درونمایۀ عشق، دوری از محبوب، رنج مهاجرت، تاریخ سرشار از نسل‌کشی وآرزوهای انسان هزاره را تشکیل می‌دهد.

«در دوبیتی‌های نواخته شده همراه با نواهای دمبوره، ظلم طبقۀ حاکم برملا می‌شود زیرا تمام دوبیتی‌ها، فی‌البداهه از متن جامعه و مردم این خطه سروده شده‌است. صدای دمبوره لذت‌بخش‌ ترین و ماندگار ترین ضربان موسیقی در هزاره‌جات محسوب می‌شود، چهار فصل زندگی مردم هزاره‌جات با تارهای دمبوره عجین شداست» (شفقنا، ۱۳۹۶)؛ چنان‌که «ﺩﻣﺒﻮﺭۀ ﻫﺰاﺭﻩ ﻓﻘﺮ، ﺑﺪﺑﺨﺘﻲ و ﻧﺴﻞ‌ﻛﺸﻲ‌ﻫﺎﻱ ﻳﻚ ﻗﺮﻥ ﺩﺭ ﻛﻮﻩ‌ﺑﻨﺪﻫﺎﻱ ﻫﺰاﺭﺳﺘﺎﻥ ﺭا ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﮔﻨﺠﺎﻧﻴﺪﻩ اﺳﺖ.» (آزاد هزارستان، ۲۰۰۱۵)

دمبوره در جامعۀ هزاره، جایگاه نیکو و بلند دارد و شاعران زیادی در وصف آن شعر گفته‌اند؛ از جمله استاد سید ابوطالب مظفری در مثنوی مشهور «دمبوره‌نامه»، «دمبوره را مونس و همدم خود می‌داند و از صفدر، داوود و دلارام که از چهره‌های ماندگار موسیقی محلی هستند، یادآوری کرده و از فتوافروشان شکایت دارد. با دمبوره سری به گلخار کوه چهل‌دختران می‌زند. از حماسه شیرین قهرمان، دخت هزاره یاد نموده و به جایگاه تاریخی دمبوره اشاره دارد. از جایگاه بلند دمبوره می‌گوید و بر ماندگار و جاویدانگی صدا تاکید می‌کند و الحق که تنها صداست که می‌ماند.» (محبی، ۱۳۹۶)

تحریم دمبوره

برخورد علما با دمبوره مانند برخورد بیشتر علما در جهان اسلام با موسیقی بوده‌است. در جامعۀ سنتی هزاره‌جات، به مراتب این برخورد شدید بوده‌ و ده‌ها آیه و حدیث در مزمت آن خوانده شده‌است؛ تا آن‌جا در حد شکستن دمبوره و تحریم اجتماعی نوازندگان آن پیش رفته‌است. با آن هم دمبوره‌نوازی غالباً در خفا و مجالس خصوصی دوستانه انجام شده و کاسِت آن پخش شده‌است. البته فراز و فرود استقبال مردم نسبت به شرایط جامعه را نمی‌توان نادیده گرفت. در دهۀ چهل و پنجاه سدۀ جاری از آهنگ‌های دمبوره استقبال شده و در عروسی‌ها و محافل دوستانه پخش شده‌است. در دهۀ شصت و هفتاد با توجه به شرایط جنگ و حاکمیت فضای جهادی، موسیقی و دمبوره‌نوازی، جز آهنگ‌های انقلابی، به حاشیه رفته‌است. در دهۀ هشتاد و نود سدۀ جاری، رویکرد جامعه به موسیقی محلی بیشتر بوده‌است.

در تابستان ۱۳۹۶ش، در مرکز ولایت بامیان، «جشنوارۀ دمبوره» با حضور هنرمندان موسیقی اعم از زن و مرد برگزار گردید و هرچه جشنواره به زمان برگزاری نزدیک می‌شد، واکنش تند برخی محافل و علما را بیشتر در پی‌داشت. از این واکنش‌ها به خوبی تاریخ برخورد علما با موسیقی در افغانستان، به خصوص در هزاره‌جات را می‌توان به دست‌آورد.

شورای علمای شیعه مرکز بامیان (یکی از دو شورای علما در بامیان) سه روز مانده به برگزاری جشنواره، نخستین واکنش را داشت. این شورا در بیانیۀ خود آورده بود: «یقیناً و بدون شک رقص، موسیقی و نواختن دمبوره با این حالت و وضعیت که در بامیان برگزار می‌شود، در بسا موارد، یکی از مصادق لهوالحدیث به حساب آمده و از نظر دین و شریعت مقدس اسلام، حرمت آن آشکار است. همۀ مراجع تقلید فتوا بر حرمت آن داده‌اند. مسلماً تعمیم موسیقی همراه با رقص و پای‌کوبی (نواختن دمبوره) سهم بزرگ در به وجود آوردن ناپسندی‌ها دارد و لطمه‌ای اخلاقی بر پیکره فرد و اجتماع وارد می‌کند. نغمات موسیقی، رقص و نواختن دمبوره اجتماع را به فساد و انحراف می‌کشانند؛ خصوصاً اگر مختلط از زن و مرد باشد. و کسی‌که تحت تسلط موسیقی قرار می‌گیرد، جز شهوت‌رانی، عشق‌بازی و جمال‌پرستی چیزی دیگری در برابر دیدگان شان مجسم نمی‌شود. (شورای علمای شیعه مرکز بامیان، ۱۳۹۶)

به دنبال این بیانیه، آیت‌الله مهدی مزاری از علمای افغانستان در فتوایی گفته بود: «جشنواره دمبوره اگر همراه با رقص و اختلاط زن و مرد باشد بنابر اقوی حرام است. اما اگر این جشنواره همراه با اختلاط زن و مرد نباشد و از جهات دیگر هم موجب وهن مذهب نگردد، بنابر احتیاط واجب، محکوم به حرمت می باشد.» (مزاری، ۱۳۹۶)

درست در همین روزها آیت‌الله سید محسن حجت نیز بیانیه داد که در بخشی از این بیانه آمده بود: «با کمال تأسف و تأثر شدید با خبر شدیم که عده‌ای تصمیم گرفته اند در آن شهر مذهبی و تاریخی ، مجلس فسقی به نام جشنواره دمبوره برگزار نمایند و مقدسات اسلام و قرآن را نادیده گرفته حتی به ملت شریف و مؤمن بامیان باستان اهانت نمایند.

ناگفته پیداست که امروز دشمنان اسلام و دشمنان مذهب اهل‌بیت علیهم السلام از جوانب مختلف کوشش می کنند تا هرطور شده ما را از سنت های اسلامی و مذهبی مان دور و به منجلاب ضلالت و فساد غرق نمایند و اینک هم با براه انداختن مجلس غنا و رقص و پایکوبی و نواختن دمبوره واختلاط بین دختران و پسران و تشویق آنان به فساد و رها کردن مناسک دینی و بجای آن رو آوردن به أمور شیطانی که نتیجه اش جز بی خدائی چیز دیگری نخواهد بود.

بر همه مؤمنین و مؤمنات واجب است حتی المقدور جلو این جشنواره کذائی را گرفته و مانع بر گزاری آن بشوند وَإِنَّ اللَّـهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ.» (حجت، ۱۳۹۶)

بررسی  واکنش علما

واکنش‌های علما با موسیقی، به خصوص دمبوره غالباً بر پیش‌فرض‌ها، نداشتن فهم درست از تاریخ موسیقی و زمینه‌های آن در عصر صدور روایت، درک نکردن فضای دمبوره‌نوازی و محتوای آن استوار است. از فیلم‌ها و عکس‌های منتشر شدۀ جشنوارۀ دمبوره در بامیان به خوبی پیدا بود که نه رقصی وجود داشت و نه اختلاط مردان و زنان. آهنگ‌ها اغلب با هم‌خوانی دختران جوان و دمبوره‌نوازی مشترک مردان و زنان انجام شد. شرکت‌کنندگان نیز در دو بخش مردانه و زنانه نشسته بودند. نوع آهنگ‌ها نیز حالت عادی و معمولی را داشت.

باتوجه به آن‌چه در جشنواره گذشت، نکات مطرح شده در موضع‌گیری علمای محترم مصداق و موضوعیت نداشت، چه برسد که عنوان حرمت بر آن‌ بار شود. اصولاً آن‌چه در تاریخ موسیقی در صدر اسلام می‌خوانیم هیچ کدام در هزاره‌جات نبوده‌است. نه بزم عیش و نوش (شراب) آن‌گونه که در زمان بنی‌امیه و بنی‌عباس رایج بود، در هزاره‌جات دایر بوده و نه مجلس مختلط بی‌بندوباری مانند مجالس آنان که زنان و مردان در آن مجالس برقصند، وجود داشته‌است؛ نه محتوای آهنگ‌ها، مبتنی بر باطل و رسانۀ مخالف دین و مذهب بوده و نه رِتم و نوع آهنگ‌های ایجاد شده توسط دمبوره، قابلیت غنا را داشته‌است. بنابراین، تطبیق روایات و احکام غنا بر محافل دمبوره و دمبوره‌نوازی در افغانستان، ناشیانه و از روی نا آگاهی و یا برخورد سیاسی است تا برخورد واقع‌بینانه علمی و فقهی.

نتیجه

در تاریخ اسلام، موسیقی همواره، پدیدۀ چالشی بوده و خود نیز فراز و فرود بسیار داشته‌است. از تاریخ موسیقی در صدر اسلام پیداست که ابتدا مخالفین پیامبر (ص) در جنگ‌ها از موسیقی به منظور تحریک و تشجیع سپاه استفاده کرده‌است. در زمان خلفای اموی و عباسی، به عنوان رسانه، ابزار خوش‌گذرانی، عیش و نوش و گاه به عنوان یک حرفه و فن مطرح بوده‌است. موسیقی یاد شده در آن جامعه به عنوان «غنا»، خوانندگان و نوازندگانِ مرد و زن به عنوان «مغنّی» و «مغنّیه» مطرح بوده‌اند.

برخورد پیامبر (ص) و ایمه (ع) با غنا، بسیار شدید بوده‌است. آنان تلاش کرده‌اند مردم را از نزدیک شدن به غنا باز دارند. از این رو در روایات آنان، مطالبی در نکوهش غنا، محافل غنا، خرید و فروش آلات غنا و خرید و فروش کنیزان نوازنده، به وفور یافت می‌شود. روایات یاد شده، مستندات تحریم و یا مکروه دانستن موسیقی از سوی فقها در طول تاریخ فقه شیعه و اهل‌سنت بوده‌است.

آن‌چه از کتب فقهی و فتاوای فقها به دست می‌آید، پرداختن به جنبۀ صوری موسیقی است که بیشتر روی مدّ (کشیدن) صوت همراه با ترجیع (برگردانیدن و بازگشت دادن آواز ) و طرب (شادمانی) تمرکز شده‌است. چنین استنباط، باعث شده‌است که هم غنا درست شناخته نشود و هم اصل موسیقی، در فقه مهجور بماند. البته در قرن‌ اخیر، عناوین «مناسب بودن با مجلس عیش و نوش»، «مترتب نبودن مفسده» و «مناسب نبودن با مجلس لهو و گناه» بر تعریف غنا افزوده شده و در فتاوای علمای اخیر، موضوع «محتوا» و «رسانۀ مخالف بودن» نیز مطرح شده‌است که در مجموع، چهار ویژگی برای غنا و موسیقی حرام نام برده‌ شده‌است. این ویژگی‌ها عبارت‌اند از: ۱)شکل‌صوری آواز (مد، ترجیع و مطرب بودن)، ۲) لهوی بودن (گمراه‌کننده از راه خدا)، ۳) مناسب مجلس عیش و نوش بودن، ۴) رسانۀ مخالف بودن.

افزون بر ویژگی‌های یاد شده برای تعریف غنا، نگاه نو به موسیقی و به کارگیری تعابیر «آلات مشترکه»، «منافع محلله» و «اشکال نداشتن موسیقی مشکوک»، راه را برای موسیقی تا حدودی باز کرده‌است تا به روشنی، موسیقی از غنا تفکیک شود.

برخورد علما با موسیقی و به خصوص دمبوره در افغانستان نیز، غالباً بر پیش‌فرض‌ها، نداشتن فهم درست از تاریخ موسیقی و زمینه‌های آن در عصر صدور روایت، درک نکردن فضای دمبوره‌نوازی و محتوای آن استوار است. از این رو مخالفت برخی علما با موسیقی در افغانستان، تند و غیر واقع‌بینانه بوده‌است.

سخن پایانی این که بررسی همه‌جانبۀ تاریخ موسیقی و زمینه‌های اجتماعی آن در عصر صدور روایات و ویژگی که برای غنا بر شمرده شد، نشان می‌دهد که در حرمت موسیقی غنایی، میان زن و مرد تفاوتی نیست؛ چنان که به عکس اگر آواز طرب انگیز و غنایی نباشد و زمینه ساز مفسده و تهییج شهوت نگردد حرمت شرعی ندارد. در موضوع یاد شده از نظر ادله، فرقی میان هم‌خوانی و تک‌خوانی زنان، مشروط به این که غنایی نباشد، وجود ندارد. البته ممنوعیت آوازخوانی زن، از باب احتیاط است، نه این که مستندی داشته باشد.

روشن است که موسیقی، علم است و اجرای آن اگر همراه با حرام های دیگر چون تحریک جنسی، اختلاط زن و مرد (پارتی) مناسب مجلس بزم و عیش نباشد، حرام نبوده و نیست. برخورد سلیقه ای و سوء استفاده از کلمه «غنا» و هر موسیقی را غنا دانستن، درست نیست. میان موسیقی های موجود سنتی و محلی و موسیقی غنایی تعریف شده در زبان روایات و فتاوای فقها، فرق بسیاری است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پانوشت‌ها

[۱] ـ و مما یدلّ على حرمه الغناء من حیث کونه لهواً و باطلًا و لغواً. (انصاری، ۱۴۱۵، ج۱: ۲۸۸) ؛ موسیقى که مناسب مجالس خوشگذرانی باشد، لهوی است. (تبریزی، ج۱: ۲۱۹؛ هر موسیقی که به نظر عرف، موسیقی لهوی، مضل عن سبیل الله که مناسب با مجالس عیش و نوش باشد، موسیقی حرام محسوب می‏شود.(خامنه‌ای، ۱۴۲۴: ۲۴۸؛ فیاض، ۱۳۹۷؛ محقق کابلی، ۱۳۹۷: ۶۳؛ موحدی نجفی، ۱۳۹۳: ۵۵۶؛ مکارم شیرازی، ۱۳۹۷: ۲۱؛ بهجت، مسألۀ ۱۹۳۶٫

 [۲] ـ و لیس هو مجرد تحسین الصوت، بل هو مدّه و ترجیعه بکیفیه خاصه مطربه تناسب مجالس اللهو و محافل الطرب و آلات اللهو و الملاهی، و لا فرق بین استعماله فی کلام حق من قراءه القرآن و الدعاء و المرثیه و غیره من شعر أو نثر، بل یتضاعف عقابه لو استعمله فیما یطاع به اللّه تعالى. (خمینی، ۱۳۷۹، ج۱: ۴۹۷)؛ بکارگیری آلات موسیقی در موسیقی لهوی مطرب و مناسب با مجالس لهو و گناه جایز نمی‏باشد، ولی استفاده حلال از آنها برای اهداف عقلایی اشکال ندارد و تشخیص مصادیق هم موکول به نظر خود مکلّف است. (خامنه‌ای، ۱۴۲۴: ۲۴۸)؛ غنا و موسیقى که با ترجیع صدا و مطرب باشد که غالبا در مجالس عیش و نوش نواخته می‌شود حرام است. نامگذارى آن به موسیقى موجب حلیت نیست. (محقق کابلی، ۱۳۹۷: ۳۵۷)

 [۳] ـ «هر موسیقی که به نظر عرف، موسیقی لهوی، مضل عن سبیل الله که مناسب با مجالس عیش و نوش باشد، موسیقی حرام محسوب می‏شود» (خامنه‌ای، ۱۴۲۴: ۲۴۸)؛ هر موسیقی که مناسب مجالس لهو و لعب باشد حرام است و تشخیص آن به دست عرف است. (محقق کابلی، ۱۳۹۷: ۶۳)؛ سرودهای مهیجی که به هنگام جنگ برای تحریک احساسات افراد خوانده می‌شود اشکال ندارد؛ همچنین هر سرود یا آهنگی که مشتمل بر باطل نبوده و از نظر عرف موجب تحریک شهوت و مناسب با مجالس فساد نباشد، اشکال ندارد و خواندن و گوش دادن و یاد گرفتن و شغل قرار دادن آن جایز می‌باشد. (موحدی، ۱۳۹۳: ۵۵۶)؛ «موسیقی مطرب حرام است و صداهای مشکوک مانع ندارد و تشخیص با عرف است.» (خمینی، ج ۲، ص ۱۴)

 [۴] ـ کف زدن برا تشویق در مسابقات علمی‌ وغیره «اشکال ندارد» (خمینی، ۱۴۲۲، ج۲: ۱۵)؛ به طور کلی کف زدن فی‌نفسه به نحو متعارف در جشنهای اعیاد یا برای تشویق و تأیید و مانند آن اشکال ندارد. (خامنه‌ای، ۱۴۲۴: ۲۵۹)؛ حرمت دست زدن برای شادی در عروسی و یا برای تشویق ثابت نیست، مگر این که مفسده‌ای بر آن مترتب شود. (منتظری، ۱۳۸۳، ج۱: ۱۴۵)؛ دست زدن به نحو متعارف اگر مفسده‌ای بر آن مترتب نشود، اشکال ندارد حتی اگر اجنبی صدای آن را بشود. (خامنه‌ای، ۱۴۲۴: ۲۵۸)؛ در اعیاد و ولادت ایمه اگر کف زدن «به حد لهو برسد و هتک مکان یا معصوم باشد، جایز نیست.» (بهجت، ج: ۸۳)؛ دست زدن فی نفسه لهو است و برای مؤمن سزاوار نیست  مرتکب لهو شود (تبریزی، ۱۳۸۵، ج۱: ۲۲۲) و با مجالس سخنرانی و جشن ایمه هم مناسبت ندارد. ( همان، ۲۱۸)

[۵] ـ تک‌خوانی زن و یا همخوانی زنان با مردان، اگر غنا و مهیّیج نباشد و مفسده‌ای برآن مترتب نشود، حرام نیست. (منتظری، ۱۳۸۳، ج۱: ۱۴۵؛ گوش دادن به صدای زن نامحرم اگر بدون لذت و شهوت باشد، جایز است.» (فیاض، ۱۳۸۰:۵۳۹؛ اگر صدای زن به صورت غنا نباشد و گوش دادن هم به قصد لذت بردن و ریبه نباشد و شنیدن آن موجب مفسده‏ای نشود اشکال ندارد، (خامنه‌ای، ۱۴۲۴، ج ۲۲: ۲۶)؛ امام خمینی: «مجرد صوت زن نامحرم، حرام نیست و استماع صدای زن فی نفسه منعی ندارد ولی اگر به ملاحظه وضع خاص خواننده در حال خواندن، یا وضع خاص مجلس و محل خوانندگی، یا به ملاحظه مضامین موضوعی که خوانده می‌شود، از مصادیق خوانندگی مطرب لهوی به حساب آید و یا مستلزم مفاسدی باشد،‌ جایز نیست.» (شرفخانی، ۱۳۸۰: ۱۰۳؛ خمینی، ۱۴۲۲، ج۳: ۲۷۱)؛ صدای زن اگر با تلذذ شهوى باشد، حرام است و اگر بدون آن و آهنگ همراه آن مناسب مجالس عیاشى و خوشگذرانى باشد، باز هم حرام است و در غیر این موارد مانعی ندارد. (سیستانی، ۱۳۹۷: ۱۷۶۵) شنیدن صدای زن نامحرم اگر از روی لذت نباشد و ترس افتادن در حرام نباشد اشکال ندارد. (سیستانی، ۱۳۹۷)

منابع

  1. ایرانی، اکبر. (۱۳۸۶). موسیقی و شعر سیاسی در دورۀ امویان، آینه میراث، سال پنجم، شماره اول و دوم. بهار و تابستان؛
  2. ابن أبی الحدید المدائنی، ابوحامد. (۱۳۸۵). شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، الطبعۀ الثانیه، بیروت: دار الإحیاء الکتب العربیۀ؛
  3. ابن‌ جوزی، عبدالرحمن بن علی (۱۹۹۲). المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، چاپ اول، بیروت: دارالکتب العلمیه؛
  4. ابن قتیبه دینوری، عبدالله ابن مسلم. (۱۹۰۲). الشعر و الشعرا، تحقیق دخویه، بریل، لیدن، بی‌جا؛
  5. ابن‌عبری، غریغوریوس. (۱۹۹۲). تاریخ مختصر الدوال، تحقیق آنطون صالحانی، چاپ سوم، ‌بیروت: دارالشرق؛
  6. ﺁﺯاﺩ ﻫﺰاﺭﺳﺘﺎﻥ. (۲۰۱۵). دمبوره گواه هویت تاریخی هزاره، فیس‌بوک، ۱۸ فبروری ۲۰۱۵؛ https://www.facebook.com/AzadHazaristan/posts/653167074806342:0
  7. اصفهانی، ابوالفرج. (۱۹۹۲). الاغانی. اشراف محمد ابواالفضل ابراهیم، قاهر: الهیئه المصریه، العام لکتاب؛
  8. اصفهانی، ابوالفرج. (۱۴۱۵). الاغانی. چاپ اول، بیروت: دار احیاء التراث العربی؛
  9. امینی، عبدالحسین. (۱۳۷۲). الغدیر فی الکتاب و السّنۀ و الأدب، چاپ سوم، تهران: دار الکتب الاسلامیه؛
  10. انصاری، مرتضی. (۱۴۱۵). کتاب المکاسب، چاپ اول، قم: کنگره جهانى بزرگداشت شیخ اعظم انصارى؛
  11. بغدادی، عبدالقادر. (۱۴۱۸). خزانه الادب و لب لباب لسان العرب، بیروت: دار الکتب العلمیه؛
  12. بلاذری، احمد بن یحیی. (۱۴۱۷). أنساب الأشراف، چاپ اول، بیروت: دار الفکر؛
  13. بنی‌هاشمی خمینی، محمدحسن. (۱۳۹۷). فتاوای آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی، پورتال انهار، تاریخ مراجعه ۲ سنبله/ شهریور ۱۳۹۷؛  http://portal.anhar.ir/node/12873#gsc.tab=0
  14. بهجت، محمدتقی. (۱۴۲۸). استفتائات، چاپ اول، قم: دفتر حضرت آیت‌آلله بهجت؛
  15. بهشتی، سید محمدحسین. (۱۳۸۷). گذری بر گفتار شهید بهشتی درباره موسیقی از نظر اسلام، خبرگزاری بین‌المللی قرآن،۱۱ عقرب/ آبان ۱۳۸۷؛ http://iqna.ir/fa/news/1702969
  16. تاریخ هزاره‌ها. (۲۰۱۴). دمبوره، یا دوتار هزاره، فیس‌بوک، ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۴؛ https://www.facebook.com/hazarahistory/photos/a.407139256011395/756328224425828/?type=1&theater
  17. تبریزی، جواد. (۱۳۸۵). استفتائات. چاپ اول، قم: سرو؛
  18. جاحظ، عمرو بن بحر. (۱۹۱۴). التاج‌ فی اخلاق الملوک، (منسوب به جاحظ)، قاهره: بی‌نا؛
  19. جاحظ، عمرو بن بحر. (۲۰۰۲). البیان و التبین، بیروت: دار مکتبه الهلال؛
  20. جاحظ، عمرو بن بحر. (۲۰۰۲). رسائل جاحظ، رساله طبقات المغنین، بیروت: دار و مکتبه الهلال؛
  21. جعفری، عارف. (۱۳۹۷). مصاحبۀ تلفنی محمدحسین فیاض با عارف جعفری در تاریخ ۵ سنبله ۱۳۹۷؛
  22. حجت، سید محسن. (۱۳۹۶). بیانیه آیت‌الله حجت در باره برگزاری جشنواره دمبوره در بامیان، خبرگزاری صدای افغان، ۱۳ سرطان ۱۳۹۶؛ https://www.avapress.com/fa/news/145949
  23. حسن‌زاده، محبوبه. (۱۳۹۳). حرمت خوانندگی زنان؛ عمل به شرع یا مشهورات، ۱۸ اسد/ مرداد ۱۳۹۳؛ http://mehrkhane.com/fa/news/12353/
  24. حسینی، سید عبدالله. (۱۳۹۲). خاطراتی از اطرافیان امام درباره نظر ایشان پیرامون موسیقی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(۲۱/۰۷/۱۳۹۲)؛ http://www.imam-khomeini.ir/fa/n21120
  25. خامنه‌ای، سید علی. (۱۳۶۶). هنر از دیدگاه مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، جلسه «پرسش و پاسخ در دانشگاه»، ۲۵/۹/۱۳۶۶ش، پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه؛ https://hawzah.net/fa/Book/View/45225/16644/
  26. خامنه‌ای، علی. (۱۴۲۴). اجوبه الاستفتائات. چاپ چهارم. قم: دفتر آیت‌الله خامنه‌ای؛
  27. خمینى، سید روح اللّه موسوى. (۱۴۲۲). استفتائات، چاپ پنجم، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم؛
  28. خمینی، روح‌الله. (۱۳۷۹). تحریرالویسله، چاپ اول، قم: مؤسسه مطبوعات دار العلم؛
  29. راغب اصفهانی، حسین محمد. (۱۴۱۲). مفردات الفاظ القرآن، چاپ اول، بیروت: دارالشامیه؛
  30. سپهری، محمد. (۱۳۹۲). موسیقی حجاز در عصر امویان فصل‌نامۀ علمی – پژوهشی پژوهش‌نامۀ تاریخ اسلام، سال سوم، شماره نهم، بهار؛
  31. ستایشگر، مهدی. (۱۳۷۶). نام نامۀ موسیقی ایران‌زمین، جلد سوّم. چاپ اوّل. تهران: اطلاعات؛
  32. سیستانی، سید علی حسینی. (۱۳۹۷). استفتائات، سایت دفتر آیت‌الله سیستانی، تاریخ مراجعه ۱ سنبله/ شهریور ۱۳۹۷؛ https://www.sistani.org/persian/qa/search/20585/
  33. سیوطی، عبدالرحمان جلال ‌الدین. (۱۴۲۲). لباب النقول فی أسباب النزول، بیروت: مؤسسه الکتب الثقافیه؛
  34. شرفخانی، خویی، احمد، (۱۳۸۰). انسان، غنا، موسیقی، چاپ اول، قم: انتشارات مشهور؛
  35. شریعتی، حفیظ‌الله (سحر). (۱۳۹۰). فرهنگ شفاهی مردم هزاره (جستاری در فرهنگ عامۀ هزاره‌های افغانستان)، چاپ اول، مؤسسه نشراتی کاتب؛
  36. شفقنا. (۱۳۹۶) دمبوره رساترین روایتگر تاریخ اجتماعی مناطق مرکزی، جمعه ۱۶ سرطان ۱۳۹۶؛ http://af.shafaqna.com/FA/211627
  37. شورای علمای شیعه بامیان. (۱۳۹۶). واکنش شورای علمای شیعه بامیان به برگزاری «جشنواره موسیقى دمبوره»، باشگاه خبرنگاران جوان، ۱۳ تیر ۱۳۹۶؛ ttps://www.yjc.ir/fa/news/6152278/
  38. صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر. (۱۳۶۲). جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، چاپ هفتم، بیروت: دار احیاء تراث العربی؛
  39. ضیف، شوقی. (بی‌تا). الفن و مذاهبه فی‌الشعر العربی، چاپ دهم، مصر: دارالمعارف؛
  40. طباطبایى، محمدحسین. (۱۳۷۴). ترجمه تفسیر المیزان، چاپ پنجم، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامى؛
  41. طباطبایی یزدی، سید محمدکاظم. (۱۴۲۰). عروه الوثقی، تحقیق جامعه المدرسین، چاپ اول، موسسه نشر اسلامی؛
  42. طبرانی، سلیمان بن محمد. (بی‌تا). (۲۶۰ -۳۶۰ق)ه المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبدالمجید، دوم، قاهره: مکتبه ابن تیمیه، بی‌تا؛
  43. طبرسى، فضل بن حسن. (۱۳۷۲). مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۰جلد، تهران: ناصر خسرو؛
  44. طبرى، محمد بن جریر. (۱۴۱۲). جامع البیان فى تفسیر القرآن (تفسیر الطبرى)، چاپ اول، بیروت: دار المعرفه؛
  45. طریحی، فخرالدین بن محمد. (۱۳۷۵). مجمع البحرین، تحقیق حسین اشکوری، چاپ سوم، تهران: مکتب المرتضویه؛
  46. طوسى، محمد بن حسن. (بی‌تا) التبیان فی تفسیر القرآن، چاپ اول، بیروت: دار إحیاء التراث العربی؛
  47. طوسی، محمد بن حسن (بی‌تا) کتاب الخلاف، چاپ اول، قم: انتشارات جامعه مدرسین؛
  48. طوسی، محمد بن حسن. (۱۳۶۳). الاستبصار فیما اختلف من الاخبار، تهران: دار الکتب الاسلامیه؛
  49. عاملی، محمد بن حسن. (۱۴۱۶). وسائل شیعه، چاپ سوم، قم: مؤسسه آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث؛
  50. فاضل، محمد. (۱۳۷۵). جامع المسائل، چاپ اول، قم: نشر مهر؛
  51. فیاض، محمداسحاق. (۱۳۸۰) توضیح المسائل، چاپ اول، قم: مجلسی؛
  52. فیاض، محمداسحاق. (۱۳۹۷). استفتائات، سایت دفتر آیت‌الله فیاض، تاریخ مراجعه ۱ سنبله/ شهریور ۱۳۹۷؛ http://alfayadh.org/fa/#post?type=post&id=5689
  53. قره‌العین عابدی، سید محمد. ( ۱۳۸۲) غنا در آیینۀ شفاف اهل‎بیت، چاپ اول، قم: انتشارات استاد مطهری؛
  54. قرطبى، محمد بن احمد. (۱۳۶۴). الجامع لأحکام القرآن، ، چاپ اول، تهران: ناصرخسرو؛
  55. کلینی، محمد بن یعقوب. (۱۳۶۹). اصول کافی، تهران: کتاب‌فروشی علمیۀ اسلامیه؛
  56. کلینی، محمد بن یعقوب. (۱۳۸۷). اصول کافی، به اهتمام محمدحسین درایتی، چاپ اول، قم: دارالحدیث؛
  57. مجلسی، محمد باقر، (۱۴۰۴). بحار الانوار،  بیروت: مؤسسه الوفاء؛
  58. مجمع جهانی شیعه. (۱۳۸۵). موسیقی و شعر سیاسی در دورۀ امویان، ۱۸ مرداد ۱۳۹۵؛ http://shiastudies.com/fa/12377/
  59. محبی، علی. (۱۳۹۶). نیم نگاهی به موسیقی محلی هزارگی، وبلاک خط سوم، ۱۸ حمل/ فروردین ۱۳۹۶؛ http://alim2.blogfa.com/post/11
  60. محقق حلی، جعفر بن حسن. (۱۴۰۸). شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، چاپ دوم، قم: اسماعیلیان؛
  61. محقق کابلی، قربان‌علی. (۱۳۹۷). استفتائات، پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت‌آلله محقق، تاریخ مراجعه ۱ سنبله/شهریور ۱۳۹۷؛ http://www.mohaqeq.org/fa/question/63.html
  62. مزاری، مهدی. (۱۳۹۶). فتوای حضرت آیت الله مهدی مزاری در خصوص جشنواره دمبوره بامیان، خبرگزاری صدای افغان، ۱۵ سرطان ۱۳۹۶؛ https://www.avapress.com/fa/news/145951
  63. مسعودی، علی بن الحسین، (۱۴۰۹). مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، چاپ دوم، قم، دارالهجره؛
  64. مسعودی، علی بن حسین. (بی‌تا). مروج‌الذهب و معادن الجوهر، تحقیق محمد محی‌الدین عبدالحمید، بیروت، دارالمعرفه؛
  65. مقدسی، مطهر بن طاهر. (بی‌تا) البدء و التاریخ، بورسعید، مکتبه الثقافه الدینیه،
  66. مکارم شیرازی، ناصر. (۱۳۹۷). استفتائات، پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت‌آلله مکارم شیرازی، تاریخ مراجعه ۱ سنبله/شهریور ۱۳۹۷؛ https://makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=21&sorted=2
  67. منتظری، حسین‌علی. (۱۳۸۳). رسالۀ استفتائات، چاپ اول، تهران: نشر سایه؛
  68. منتظری، حسین‌علی. (۱۳۸۷). جوابیه آیت‌الله منتظری در مورد موسیقی، ۳۱ شهریور ۱۳۸۷، وبلاک بی‌همگان؛ http://www.delshodega.blogfa.com/post/271
  69. منجد، صلاح الدین، (۱۹۸۰) بین الخلفاء و الخلعاء فی العصر العباسی، بیروت، دار الکتاب الجدید. نویری؛
  70. موحدی نجفی، محمد باقر. (۱۳۹۳). رساله توضیح المسائل، چاپ چهارم، هرات: بخش فرهنگی مدرسه علمیه امام زمان عجل الله تعالی فرجه؛
  71. موسسه تحقیقات و نشر معارف اهلبیت. (۱۳۹۳). حکم شرعی خوانندگی زنان، ۳/۱۲/۱۳۹۳ ۱۳۹۳؛ http://ahlolbait.com/article/3666/
  72. مولادوست، حسن. (۱۳۸۵). موسیقی و رسانه ملی، ماهنامۀ مقام موسیقایی، سال هشتم و نهم، شماره ۳۱، اسفند ۱۳۸۴ و فروردین ۱۳۸۵؛
  73. نراقی، محمدمهدی. (بی‌تا). مستند الشیعه، قم: مؤسسه آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث؛
  74. ویکی پدیا. (۱۳۹۷). دانشنامۀ آزاد، تاریخ مراجعه ۳ سنبله/ شهریور ۱۳۹۷؛ https://fa.wikipedia.org/wiki/
دکمه بازگشت به بالا